مسئلهى زن در جامعه
دربارهى مسئلهى زن در جامعه، اساس مشكل، دو چيز است؛ دو نقطهى اساسى است كه اگر دربارهى اين دو نقطه بشود فكرى كرد، طرحى نو در انداخت و كار پيگير و مستمرى انجام داد، ميتوان اميدوار بود كه در طول زمان - ميانمدت يا بلندمدت - آن چيزى كه امروز ميتوان آن را بحران مسئلهى زن در دنيا دانست، حل شود.
آن دو چيز، يكى عبارت است از نگاه غلط و بد فهميدن جايگاه زن و شأن زن در جامعه؛ كه اين نگاه و اين بدفهمى از غرب شروع شده و خيلى هم قديمى و ريشهدار نيست. آن كسانى كه مدعى شدند كه در پروتكلهاى انديشمندان صهيونيست اين مسئله وجود داشته، ميشود حدس زد كه اين، خلاف واقع نيست . يعنى اگر نگاه كنيم، مىبينيم اين نگاه غلط، اين كجفهمى و بدفهمى در زمينهى شأن زن در جامعه، شايد در حدود صد سال، صد و پنجاه سال بيشتر در غرب سابقه ندارد و از غرب سرريز شده است به جوامع ديگر، از جمله جوامع اسلامى. اين يك نقطه است.
نقطهى دوم كه اساس مشكل است، بد فهميدن مسئلهى خانواده و بد عمل كردن در رفتارهاى داخل خانواده است. اين دو تا مشكل است كه به نظر ما بحران مسئلهى زن را - كه امروز يك مشكل اساسى در دنياست - به وجود آورده. شايد تعبير «بحران زن»، تعبير تعجبآورى باشد. امروز مسئلهى بحران آب و هوا، بحران آب، بحران انرژى، بحران گرم شدن زمين، به عنوان مسائل اصلى بشريت مطرح ميشود؛ اما هيچكدام از اينها مسائل اصلى بشريت نيست. بيشترِ آن چيزهائى كه مشكلات اصلى بشريت است، برميگردد به مسائلى كه ارتباط پيدا ميكند با معنويت انسان، با اخلاق انسان، با رفتار اجتماعى انسانها با يكديگر؛ كه يكى از آنها مسئلهى زن و مرد، جايگاه زن، مسئلهى زن و شأن زن در جامعه است؛ كه اين حقيقتاً يك بحران است، منتها به رو نمىآورند، مطرح نميكنند و سياستهاى مسلط در دنيا به صرفهى خودشان نميدانند و شايد برخلاف راهبردهاى اصلى خودشان ميدانند كه اين مسئله را مطرح كنند.
در مورد مسئلهى اول، كه جايگاه زن در زندگى و در جامعه است - با هر تعبيرى كه ميخواهيد مطرح كنيد، ميشود از آن اسم برد - اشكال اينجاست كه يك نامعادلهاى را بتدريج به وجود آوردهاند؛ يك طرف ذىنفع، يك طرف مورد انتفاع؛ بشريت را اينجورى تقسيم كردهاند. طرفِ ذىنفع مرد است، طرفِ مورد انتفاع عبارت است از زن. اين به طور آرام، با تدريج، با شيوههاى گوناگون، با تبليغات مختلف، در طول دهها سال - كه شايد به صد سال، صد و پنجاه سال برسد، كه من دقيق نميتوانم بگويم و اين مسئله قابل تحقيق است - در جوامع غربى در درجهى اول، و بعد در جوامع ديگر جا افتاده. شأن اجتماعى زن را اينجورى معرفى كردند، اينجورى تعريف كردند: زن به عنوان يك موجودى كه مورد انتفاع مرد بايد قرار بگيرد. لذا در فرهنگ غربى اگر زن بخواهد در جامعه نمود پيدا كند، شخصيت پيدا كند، حتماً بايد از جذابيتهاى جنسىِ خودش چيزى را ارائه بدهد. حتّى در مجالس رسمى، نوع پوشش زن بايد جورى باشد كه براى طرف ذىنفع و منتفع - يعنى طرف مرد - چشمنواز باشد.
به نظر من بزرگترين ضربه، بزرگترين اهانت، بزرگترين حقكشى كه در زمينهى مسئلهى زن انجام گرفته، همين است. در محيط اجتماعى، فرهنگى شكل بگيرد كه زن به عنوان يك طرفِ مورد انتفاع، براى استفادهى يك طرفِ ذىنفع مطرح شود؛ اين متأسفانه امروز در فرهنگ غربى وجود دارد. ديگران هم از آنها تقليد كردند، در راهش كوشش كردند، تلاش كردند و اين در دنيا جا افتاده. اگر كسى خلاف اين را بگويد، عليه او جنجال ميكنند. فرض كنيم اگر در يك جامعهاى مسئلهى آرايش زنان و تبرّج زنان در محيطهاى عمومى محكوم شود، جنجال بلند خواهد شد. اگر نقطهى مقابل آن انجام بگيرد - يعنى در يك جامعهاى عريانى زنان مطرح شود - هيچ سر و صدائى در دنيا بلند نميشود. اما وقتى پوشش زن، عدم تبرّج زن، آرايش نكردن زن در جامعه مطرح شود، دستگاههاى مسلط تبليغاتى دنيا سر بلند ميكنند، جنجال ميكنند؛ اين نشاندهندهى اين است كه يك فرهنگى، يك سياستى، يك راهبردى وجود دارد كه سالهاى متمادى است دنبال ميشود و پايهاش اين است كه اين جايگاه، اين شأن، اين موقعيت غلط و اهانتآميز را براى زن تثبيت كنند؛ و متأسفانه كردند.
بیانات مقام عظم رهبری در دیدار جمعی از بانوان نخبه(1390/03/01)