به دخت

 




عاشق می‌شویم و ازدواج می‌کنیم

دنیای مدرن، دنیای تحول و تغییر در حوزه‌ خصوصی و عمومی انسان‌هاست...

مدرنیته با دگرگونی ساختارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، از مهم‌ترین عواملی است که ساختار خانواده، ازدواج و مفاهیم انسانی و اخلاقی وابسته به آن را تغییر داده است. به طوری که شاید هیچ‌کدام از تحولات دنیای امروز، به اندازه‌ اتفاقاتی که در زندگی شخصی، ازدواج و خانواده در حال روی دادن است، نباشد.

یکی از مقولات مهمی که در دوران مدرن در زمینه‌ ازدواج اهمیت یافته، مقوله‌ «عشق» است. امروزه در جوامع مدرن تأکیدهای فرهنگی بسیاری بر روی عشق وجود دارد، به طوریکه عشق از ضروریات ازدواج تلقی می‌شود، ولی آیا ازدواج‌ها همیشه با این نوع رابطه‌ عاطفی آغاز می‌شده یا آنکه عشق در ازدواج پدیده‌ای نو در دوران مدرن است؟

عشق در مفهوم عام، یعنی کشش و جاذبه میان دو نفر، که به تعبیر اریک فروم دارای ویژگی «دلسوزی»، «احساس مسئولیت»، «احترام» و «شناخت» باشد. عشق بیانگر دلبستگی فیزیکی و شخصی متقابلی است که دو نفر نسبت به یکدیگر احساس می‌کنند و معمولاً همه ما فکر می‌کنیم که عاشق شدن از احساسات و عواطف عام انسانی ناشی می‌شود، بنابراین کاملاً طبیعی به نظر می‌رسد که زوجی که عاشق می‌شوند، بخواهند زندگی مشترکی را آغاز کنند، اما آنچه در اینجا اهمیت دارد تغییرات اجتماعی است که نسبت به مقوله‌ عشق در ازدواج رخ داده است.



اگر چه عشق یک حالت روانشناختی است، اما تحولات و ساختار اجتماعی بر روی عشق تأثیرگذار است. در واقع ساختار اجتماعی می‌تواند نوع و محتوای عشق را تعیین کند و بر آن اثر بگذارد. عشق یک پدیده‌ اجتماعی است و نمی‌توان آن را به عنوان یک پدیده‌ مستقل مورد بررسی قرار داد. اگر چه پژوهش‌های روانشناسی به انواع عشق و حالات مختلف عشق در زندگی زناشویی و تأثیرات آن اشاره داشتند، اما سیر تحول عشق در جامعه‌ سنتی و مدرن در ایران با تأکید بر تحولات اجتماعی مورد بررسی قرار نگرفته است.

در سیر ادبیات نظری جامعه‌شناسی می‌توان اولین تفاوت‌های عشق در ازدواج دوران سنت و مدرن را، با دیدگاه دورکیم تحلیل کرد. در جامعه‌ سنتی که همبستگی مکانیکی وجود دارد، عشق معنایی فرافردی دارد، اما با رفتن جامعه به مرحله‌ ارگانیک، همبستگی‌های انسانی کمرنگ‌تر و عشق فردیت می‌یابد. در این جامعه تغییر کیفیت عشق، دیگر روابط انسانی را هم تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. اما صورت‌بندی اجتماعی از مفهوم عشق به بهترین شکل در آرای آنتونی گیدنز مطرح می‌شود. او از نظریه‌پردازانی است که تطور مفهوم عشق و ازدواج را در جامعه‌ سنتی و مدرن پی می‌گیرد.

از نظر گیدنز عشق به شکل عام و نه علاقه‌ زوجین به یکدیگر، پدیده‌ایست که در چند قرن اخیر به وجود آمده است و تمرکز کنش متقابل گرم و صمیمانه‌ در دایره‌ تنگ خانواده‌ هسته‌ای، زمینه‌ساز پیوند خوردن عشق و ازدواج بوده است. گیدنز با بررسی تغییرات تاریخی مفهوم صمیمیت در طول تاریخ، نشان می‌دهد که چگونه عشق و ازدواج در یک فرآیند تدریجی تاریخی بهم نزدیک می‌شوند. وی به این منظور سیر تحول مفهوم عشق را در سه دوره بررسی می‌کند:

الف) در دوره قرون وسطایی تنها قالب عشق، عشقی است که به «عشق شورانگیز»(1) تعبیر می‌شود. این عشق به اشراف و خواص اختصاص داشته و ارتباطی میان آن و فرآیند ازدواج و زندگی خانوادگی و باروری وجود ندارد. این عشق از سویی به جنون و گسست از روابط عادی اجتماعی مربوط می‌شود و از سویی در قالب عشق عرفانی به مسیح اوجی استعلایی پیدا می‌کند. این عشق کاملاً شخصی است که با خانواده و زناشویی بیگانه است.

داستان‌های عامیانه‌ قرون وسطایی مملو از روابط عاشقانه‌ شهسواران، ملکه‌ها و شاهزاده‌هاست. در این دوران، در ارتباط زن و مرد با یکدیگر و حتی کودکان، جنبه‌ عاطفی از اهمیت برخوردار نیست و در ازدواج، انتخاب و خواسته‌های شخصی اهمیتی نداشته، بلکه ازدواج با اراده‌ دیگران صورت می‌گیرد و ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن اهمیتی ندارد.

ب) در قرن هجدهم این عشق شورانگیز، به شکل «عشق رمانتیک»(2) تغییر ماهیت داد. عشق رمانتیک صورت‌بندی مفهوم عشق در شکلی عام و فراگیر را ممکن ساخت. این عشق چندان با رابطه‌ جنسی تعریف نمی‌شد و بیشتر بر خاص‌بودگی و یگانگی معشوق در چشم عاشق دلالت داشت. این بیان نوظهور از عشق، کنش متقابل میان زن و مرد را در جامعه‌ صنعتی سازماندهی کرد و پیدایش خانواده‌های کوچک و مستحکم جدید را ممکن ساخت.

فضاهای خانواده سنتی و حضور در شبکه‌ ارتباطی خانواده‌ بزرگ‌تر، فرصتی برای ارتباط خصوصی زوجین نداشت و ابعاد روانی ازدواج از اولویت برخوردار نبودند. به دلیل همکاری زوج جوان در فرآیند تولید کشاورزی، دامداری در خانه و مزرعه در رابطه با خویشاوندان، روابط زوجین نمودی از روابط عاشقانه نداشت، اما گسترانده شدن عشق رمانتیک به خانه‌ها و پیوند خوردن مفاهیم محبت و ازدواج بود که بهره‌مندی‌‌های فردی از رابطه را از اولویت برخوردار کرد. اگر چه دیدگاه‌های فمینیستی شکل‌گیری این نوع عشق را نوعی توطئه و استثمار زنان می‌دانستند، اما از نظر گیدنز تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان عشق، زنان بوده‌اند.

سه پیامد اصلی عشق رمانتیک عبارت بود از: معرفی خانه به مثابه‌ واحدی جغرافیایی برای تمرکز کنش متقابل صمیمانه، دگردیسی در روابط میان مادر، پدر و کودک و در نتیجه پیدایش دوران کودکی و صورت‌بندی و آرمانی شدن رفتار وسواس‌آمیز مادرانه.

ج) متأخرترین شکل عشق که مشخصه‌ دوران مدرن است را گیدنز «عشق سیال»(3) می‌نامد. جنبش‌های اجتماعی برابری‌خواهانه و ورود زنان به عرصه‌های تولید اقتصادی و اجتماعی شکل جدیدی از روابط زن و مرد را ایجاد کرد. این عشق تعهد سختگیرانه‌ عشق رمانتیک را نداشت و منکر ضرورت پایداری روابط صمیمانه بود. این عشق نتیجه‌ دستیابی زنان به جایگاه‌های اجتماعی مهم بوده و دیگر عشق تنها به یک زن و یک مرد منحصر نمی‌شد. بلکه این نوع عشق به دنبال تحقق برابری فرصت زن و مرد برای دسترسی به فرصت‌های اجتماعی و در نتیجه عاطفی است.

در عصر مدرن، از سویی به دلیل کوچک بودن اندازه‌ خانواده هسته‌ای و پیدایش روش‌های کنترل جمعیت، پیوند میان رابطه‌ جنسی و بارداری گسسته شد. از سوی دیگر به دلیل چروکیده شدن حجم خانوارها، همسر یعنی شریک جنسی رسمی به صورت مهم‌ترین شریک زندگی بازتعریف شد. باومن (1384) نیز معتقد است که جهان مدرن، جهانی عقلانی‌شده، محاسبه‌گر و افسون‌زدایی شده است که در آن روابط عاشقانه به شکلی سست، موقتی، غیرقابل اعتماد و کالایی شده تعریف می‌شوند و نوعی ناپایداری در عشق، تحت پیامدهای مخرب مدرنیته بر انسان در جامعه‌ کنونی مستولی است.

عشق در فرهنگ ازدواج ایران
از آنجا که کشور ایران دوران گذار را پشت سر می‌گذارد، چالش‌های فراوانی را در حوزه خانواده تجربه می‌کند. در سال‌های اخیر تغییرات بسیاری در الگوی ازدواج دیده می‌شود که بخش عمده‌ای به فرآیند تحول سنت به مدرن و پسامدرن برمی‌گردد. مسئله‌ عشق در ازدواج نیز از سویی تحت‌تأثیر شرایط فرهنگی و بومی و از سویی تحولات جهانی است.

به لحاظ تاریخی و فرهنگی عشق در ادبیات ایران نمود وسیع و برجسته‌ای، در دو صورت عشق جسمانی و عرفانی دارد، اما به طور متعارف از لحاظ سنتی عشق در ازدواج و همسرگزینی عنصر مهمی نبوده است، بلکه عوامل دیگری چون هم کفو بودن خانواده‌ها، مسائل اقتصادی و اجتماعی و ...اهمیت بیشتری داشته است.

با توجه به دیدگاه‌های مطرح شده در بالا، می‌توان در جامعه‌ ایران، از سه نوع ازدواج سنتی، مدرن و پسامدرن سخن گفت که در هر کدام عشق بعد، شکل و معنای متفاوتی پیدا می‌کند. با گذار جامعه‌ ایران از دوره‌ سنت به مدرن، ماهیت عشق نیز در ازدواج تغییرات بسیاری کرده است.

در فرهنگ سنتی ایران، به دلیل محدودیت روابط اجتماعی، خانواده‌محور بودن و الگوی ازدواج بر اساس خویشاوندی، ازدواج غالباً بدون رابطه‌ عاشقانه بوده است. عشق‌هایی هم که گه‌گاه در جوامع سنتی رخ می‌داد، نوعی عشق رمانتیک بود که به دلیل محدودیت‌های ارتباطی بین دختران و پسران، با اولین مواجه دختر و پسر رخ می‌داد.

در دوران مدرن، ویژگی‌های ازدواج، به علت تأثیرپذیری جامعه از فرآیندهای صنعتی‌شدن و مدرنیزاسیون دچار تغییر شد. تغییرات شهرنشینی، فروپاشی خانواده‌ گسترده و شبکه خویشاوندی، افزایش تحصیلات، اشتغال زنان، رواج تفکر عقلانی و... نگرش‌های شیوه‌ همسرگزینی را تغییر داد. آزادی در روابط دختر و پسر قبل از ازدواج، کاهش ازدواج‌های خویشاوندی، اهمیت یافتن ابعاد روانی و عاطفی در ازدواج و... از تغییراتی است که در سبک ازدواج در دوران مدرن رخ داده است. هر چند ازدواج به شکل سنتی با پیوند به ارزش‌ها و قواعد زندگی سنتی کاستی‌ها و معایبی دارد، اما در دوران مدرن هم با چالش‌های فراوانی روبروست.

اما با تأثیرات و تحولات جامعه‌ مدرن، نگرش‌های جدیدی بر سبک ازدواج حاکم شده است، که گاه ممکن است با باورها و اعتقادات سنتی مردم همخوانی نداشته باشد. یکی از این نگرش‌ها، انتخاب آزادانه همسر و تمایل به ازدواج براساس عشق است. افزایش تحصیلات، استقلال مالی و بالارفتن سن ازدواج موجب شده که جوانان برای عشق پیش از ازدواج، اولویت قائل شوند. ازدواج‌های از پیش تعیین‌شده‌ دنیای سنت، امروزه جای خود را به همسرگزینی آزاد و انتخابی براساس عشق داده است. اگر چه هنوز در برخی مناطق ایران، ازدواج‌های عشیره‌ای و قبیله‌ای وجود دارد، اما در زندگی مدرن، به ویژه در بین جوانانی که انگیزه‌ اقتصادی و اجتماعی آنان از ازدواج پایین‌تر است، دستیابی به مفهوم عشق در ازدواج، اهمیت ویژه‌ای دارد.

اما در دوران پست مدرن، از عشق راززدایی و تقدس‌زدایی شده و به تعبیر باومن نوعی «سیالیت» در عشق پدیدار شده است. این سیالیت کم‌کم در فرهنگ ایران نیز نفوذ کرده = و شکل ازدواج را تغییر داده است، که تا حدودی متأثر از فرآیندهای وسیع جهانی و بازنمایی‌های رسانه‌ای از خانواده‌ غربی است.

ازدواج‌هایی که قبلاً با معرفی و شناخت آغاز می‌شد، امروزه با بهانه‌ "عشق" با میانجی‌گری اینترنت و دیگر فناوری‌های ارتباطی صورت می‌گیرد و حتی گاه به تشکیل خانواده هم نمی‌انجامد. این سبک عشق‌ورزی، ازدواج و خانواده را به تدریج از کانون اصلی جامعه کنار می‌زند. هر چند که اغلب این نوع عشق‌ورزی با عدم شناخت کافی، تشریفاتی، تظاهری و غیرحقیقی شدن، آسیب‌های بسیاری هم در پی دارد.

به طور کلی از آنجا که ازدواج‌های عاشقانه بر مبنای روابط عاطفی شکل می‌گیرند، انعطاف‌پذیرترند و احتمال طلاق در آنها بیشتر است. همانگونه که طبق آمار نود درصد ازدواج‌های عاشقانه در ایران به طلاق ختم می‌شود(رمضان نرگسی، 191:1388).

 

1392/7/27




ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :