به دخت

 




چگونه هویت ایرانی را نابود کنیم؟

انتخاب فیلم گذشته به عنوان نماینده ایران نه تنها امری غیر کارشناسی بلکه خیانتی به هویت فیلم سازی ایرانی...

و نابود کننده هویت ایرانی است.

 
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» - شهاب خروشان؛ جوامعی که به دنبال صادر کردن فرهنگ و هنر خود در آشفته بازار جهان هستند، از هرگونه فرصتی استفاده کرده و از هیچ تلاشی برای معرفی و عرضه‌ فرهنگ و هنر خود به مخاطب جهانی فروگذاری نخواهند کرد. بازار بزرگ سینمایی همچون اسکار مسلما از این جهت می‌تواند یک عرصه تعامل و منفعت دوسویه هم برای عرضه کننده و هم متقاضی باشد.
 
البته جهت‌گیری ها و انحرافات فکری و رویکردهای خاص کارگزاران این عرصه،‌ انتخاب مخاطب عمیق تر و روشن‌نگر را دچار شک و تردید می‌کند. کما اینکه آخرین نمونه‌ بارز آن،‌ برنده‌ سال گذشته یعنی فیلم «آرگو» بود. فیلمی با ساختار فرمی نه چندان فاخر و قدرتمند اما در جهت منافع کشور برگزار کننده جشنواره و سازنده‌ آن فیلم ساخته شده بود. این حیث جهت گیری ها و  سویه نگری ها و از طرفی دیگر سوء استفاده از ابزاری مثل سینما در جهت منفعت‌طلبی‌ها و قدرت‌طلبی های یک کشور،‌ رسالت آن جشنوار و و اصالت هنر را خدشه دار می سازد.
  
بحث انتخاب فیلم برای اسکار جدای از چالش ها و جنجال های بیهوده ای که هرساله در آستانه‌ آغاز این جشنواره و بر سر گزینش یک فیلم از میان چند فیلم کم مایه و غیر قابل مقایسه با سینمای جهانی، یکی از همان جریاناتی است که کج سلیقگی های مدیریتی، عدم احاطه  کافی برخی مدیران و مسئولین سینمایی به سینما را به خوبی نمایانده است. این عدم اطلاع و تسلط و کاربلدی و کج سلیقگی هم در گزینش یا عدم گزینش یک فیلم، و هم در فیلم انتخاب شده به خوبی نمایان بوده است. و حتی اظهارنظرها و سخنرانی های ناپخته و بی اساس، به این آشفتگی و ناموزونی دامن زده است.
 
سال‌های قبل هر بار نوعی از ضعف را شاهد بوده ایم، اما امسال شکل دیگری از آن را مشاهده می کنیم. انتخاب فیلمی برای نمایندگی ایران در اسکار، که به نظر شماری از کارشناسان و متخصصین سینما، انتخابی دور از مرز مشترک با سینمای ملی و بومی ایران و فاقد هرگونه اشتراکی با سینمای ایرانی است، تکرار ماجراهای سال های گذشته است اما این بار به شکلی دیگر و با ظاهری فریبنده تر.
 
این‌ انتخاب دقیقا یکی از همان جاهایی است که یک نهاد مدیریتی با انجام یک عمل صرفا از روی رفع تکلیف و البته با در نظر گرفتن ابعاد تبلیغاتی آن، تصمیم می‌گیرد و البته به مابعد از آن نگاهی ندارد. گزینش «گذشته»‌ای که نه از سوی مخاطب و منتقدین از آن در حد و انداز های یک فیلم اسکاری استقبال بعمل آمده و نه به آن جایگاهی رسیده است که از آن بشود به عنوان یک فیلم اسکاری قلمداد کرد، هیچ‌گونه توجیه راهبردی و عقلایی ندارد.
 
با فرض این که خواننده این سطور فیلم را تماشا کرده، و مخاطب پیگیرتر شاید نقدها و تحلیل هایی پیرامون آن خوانده باشد، از پرداختن به مضمون و فرم «گذشته» و بازخوانی نقاط ضعف و ایرادهای اساسی آن صرف‌نظر می‌کنیم.
 
 
سوال کلیدی  این جاست: چه لزوم و ضرورتی حیاتی احساس شده تا فیلمی که نه به لحاظ فرم، نه به لحاظ محتوا و حتی در بخش اجرایی و تولید و پس از تولید آن هیچ گونه ارتباطی منطقی با سینمای ایران و به دیگر بیان مفهوم فیلم ایرانی ندارد، به عنوان فیلم ایرانی نماینده‌ سینمای ایران از آن نام برده شود و اتفاقا بر آن اصرار ورزیده شود؟
 
گذشته فیلمی است که از مراحل ابتدایی ساخت تا پس از تولید و توزیع و پخش آن همگی مرتبط با کشور فرانسه بوده است. آیا به صرف ملیت ایرانی یک بازیگر، فیلم نامه‌نویس و کارگردان می‌توان از این به عنوان یک فیلم ایرانی قلمداد کرد؟ این فیلم کجای هویت ایرانی و دینی و حتی بدنه‌ سینمای ایرانی را نمایندگی می کند؟
 
سوال دیگر این‌ است که: وقتی پس از سی و چند سال عبور از انقلاب اسلامی، سینمایی که داعیه‌ فاخر بودن و ارزشمند بودن دارد، هنوز نتوانسته فیلمی بسازد که هم نشانه ها و فرهنگ و آشخورهای فرهنگی و دینی خودش را نه به جهان، بلکه به مخاطبان داخلی خودش ارائه و نه حتی القا کند، چگونه می‌خواهد و می‌تواند در بازار سینمای جهانی ابراز وجود کند و ادعای زبان جهانی داشته باشد؟ با این وضع، اصلا چه لزوم و اصراری مبنی بر معرفی هرساله‌ یک فیلم برای معرفی به چنین جشنواره ای وجود دارد؟ معرفی که خود مستلزم صرف زمان، هزینه و تشکیل نشست‌های متعددی است آن هم برای تعیین مسیری که انتهای آن از ابتدا معلوم و مشخص است.
 
سینمای امروز ایران به آن مفهوم اصیل و کلاسیک خود عملا نه در اسکار بلکه درهیچ یک از بازارهای جهانی نماینده ای ندارد و ناچارا به فیلمی روی آورده که حتی پخش آن در ایران با اجازه‌ محدود پخش کننده فرانسوی صورت پذیرفته است.
 
چه ایرادی دارد این سینما و ساختار مدیریتی آن شجاعانه، صادقانه و به دور از هرگونه جهت‌گیری و سوء استفاده از اصطلاحاتی چون صهیونیستی بودن،‌امپریالیستی بودن و غربی بودن این جشنواره اعتراف کند هنوز فیلمی در خور شأن و جایگاه ایران اسلامی برای معرفی به کارزار اسکار نداریم. صرف این که فیلمی ساخته شود همسو و همخوان با مترو سنجه های فکری سران آن جشنواره، و دست بر قضا برنده شدن آن فیلم، آیا سینمای ایران قدمی رو به جلو بداشته است؟ جایگاه تولید درآمدزا، و امنیت سرمایه با ساختن حداکثر یک یا دو فیلم به اصطلاح جشنواره پسند تضمین می‌شود؟ آن شرافتی که خیلی از اهالی اصطلاحا منورالفکر سینما از منتقد  گرفته تا کارگردان و مسئول سینمایی، حتی قائل به آن نیستند چه برسد به این که در عمل قائل و عامل به آن باشند، این‌جاست که هویت و اهمیت خود را نمایان می‌سازد. سینمایی که صرفا و صرفا محتوا را در خدمت فرم می‌داند و محتوا را هم راسا با جهت‌گیری های بیرونی و برن ساختاری فیلم می‌سازد، نمی‌تواند فیلمی ارزشمند باشد. سینمای ارزشمند دقیقا به همان میزان که به فرم ها و ساختارها پایبند است، مفهوم را دستمایه‌ منافع و راهبردها و جهت گیری‌ها قرار نمی‌دهد و به همان میزان که از «ابتذال» در فرم می‌پرهیزد،‌خود را از کشیده شدن به ورطه‌ی ابتذا در محتوا و مضمون نیز بر حذر می‌دارد.  
 
انتخاب فیلمی که هیچ درک و شهودی از ایران ندارد و نه در فرم و نه محتوا می‌تواند سنخیتی با سینمای ایران باشد و نام فیلم ایرانی به خود بگیرد، نوعی فرار به جلو و ادامه همان ماجرای پوشاندن ضعف های اساسی سینما است.انتخاب فیلم گذشته به عنوان نماینده ی ایران نه تنها امری غیر کارشناسی بلکه خیانتی به هویت فیلم سازی ایرانی و نابود کننده ی هویت ایرانی است.
 
شاید تا سال آینده معجزه ای رخ دهد و سینمای ایران تمام اولیات خودش در امکانات،‌ محتوا، فرم، تولید و دیگر عرص‌ها تأمین کند و به زبان جهانی و البته صادرات جهانی برسد!
 
1392/7/10



ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 


کلمات کلیدی بانونت،هویت ایرانی ,


نام شما : ایمیل دوست شما :