کودک کم روی من!
خصوصيات شخصيتي كودكان كمرو:
از بزرگتر و گاهي گروه همسالان خود هراس دارد.
در عقب كلاس مينشيند.
عرق ميريزد.
زود تسليم ميشود.
تنها است و اغلب اوقات ساكت ميماند.
مظلوم بودن.
نميتواند با ساير همكلاسيهايش ارتباط برقرار كند.
از نظرات خود دفاع نميكند.
هرگز مشكلآفريني نميكند.
كمتر صحبت ميكند.
خيلي زود خسته ميشود.
اضطراب دارد.
به ندرت در فعاليتهاي گروهي شركت ميكند.
علل احتمالي كمرويي كودكان
ترس از شكست در موارد مختلف (درس، بازي و ...)
مشكلات بهداشتي
هراس از والدين و معلمان
تلقين بيش از حدّ ناتواني
نگراني از انتقاد ديگران
شرايط خاص محيط زندگي و آداب و رسوم خاص و شديد خانواده
حمايت شدن بيش از حد
احتمال مشكلات رواني
نياز به توجه
عدم موفقيت در فعاليتهاي گروهي
ترس از تنبيه
تأثير از والدين
مشكل محدّثه
آن روز مادر محدّثه تنها نزد من آمد، دل پُردردي داشت و تمام مدت حرف ميزد، از زندگياش ميگفت، از همسرش كه براي بار دوم ازدواج كرده بود و صاحب دو فرزند شده بود، از اين كه شوهرش از ازدواج دومش پشيمان شده بود و همسر دومش را طلاق داده بود و حالا او با پنج بچهي قد و نيمقد زندگي را ميگذراند. بچهها هر كدام مشكلات خودشان را داشتند؛ امّا در اين ميان، محدّثه و مشكل او پيچيدهتر از بقيه بود.
مادر محدّثه- كه اكنون ميدانستم نامادري او است- ميگفت: او دختر آرامي است و هيچ وقت در خانه مشكلي به وجود نميآورد، اغلب تنها مينشيند، خيلي مظلوم است و با اين كه خواهرش (دومين فرزند از همسر دوم پدر خانواده) هميشه او را تحريك ميكند كه مرا اذيت كند، اما او اين كار را انجام نميدهد. خانم! من محدثه و خواهرش را مثل بچههاي خودم دوست دارم و بعد از اين كه مادرشان رفت، آنها را مثل بچههاي خودم، تر و خشك كردم و مواظبشان بودم. چيزي برايشان كم نگذاشتم، تا اول مهر هم مشكلي نداشتيم؛ اما امسال وقتي محدثه به مدرسه رفت، حرف نزد و تا الان كه يك ماه و نيم از سال ميگذرد هنوز هم صحبت نكرده است.
معلمهايش ميگويند درس بلد نيست و شايد عقبمانده باشد؛ اما من كه ميدانم او دختر باهوشي است، در خانه صحبت ميكند و هيچ مشكلي ندارد، حتي درسهايش را از او ميپرسم و او تمام سؤالها را جواب ميدهد؛ اما در مدرسه اصلاً صحبت نميكند، نه با بچهها حرف ميزند و نه جواب معلمها را ميدهد، فقط آنها را نگاه ميكند. خواهش ميكنم به من كمك كنيد، نميدانم چه كاري انجام دهم تا او حرف بزند!
ساعتي با محدثه
آن روز محدثه به اتفاق نامادرياش نزد من آمدند. بعد از يك گفتوگوي كوتاه، از نامادريش خواستم تا من و محدثه تنها باشيم و نامادري او به سالن انتظار رفت. در حالي كه سعي ميكردم ارتباط چشمي پيوستهاي با او داشته باشم شروع به صحبت كردم؛ اما هيچ علامتي، اشارهاي، حتي لبخندي دريافت نكردم. براي اين كه نقطهي آغازي داشته باشم چند برگ كاغذ به او دادم و خواستم تا برايم يك خانواده بكشد و او تمام اعضاي خانوادهاش را دور يك ميز كشيد.
تصوير محدثه آخرين تصويري بود كه در گوشهاي از ميز و با بيميلي تمام و فقط با دو چشم و ابرو كشيده بود.
جلسهي بعد باز هم صحبتها و سؤالهاي من بيپاسخ ماند.
نتيجهي بررسيها
با توجه به اطلاعاتي كه به دست آوردم متوجه شدم كه سكوت محدثه «گنگي انتخابي» است كه علامت اساسي گنگي انتخابي، صحبت نكردن فرد در موقعيتهاي خاص اجتماعي (مثل مدرسه و ارتباط با همبازيها) است كه اين سكوت ميتواند در پيشرفت تحصيلي و ارتباط اجتماعي فرد هم دخالت داشته باشد.
ملاكهاي تشخيص گنگي انتخابي
ناتواني در سخن گفتن در موقعيتهاي خاص اجتماعي (كه در آنها انتظار سخن گفتن ميرود مثل مدرسه) با آن كه در موقعيتهاي ديگر قادر به سخن گفتن است.
اختلال در پيشرفت تحصيلي، شغلي يا ارتباط اجتماعي.
طول مدت اختلال حداقل يك ماه.
صحبت نكردن نتيجهي نداشتن آگاهي و اطلاعات كافي نيست.
راهحلهاي پيشنهادي به والدين
سعي كنيد در ارتباط با او بردباري نشان دهيد. (اگر او سكوت ميكند و جواب شما را نميدهد، براي برقراري ارتباط با او بيشتر سعي كنيد و تمايل نشان دهيد.)
فرصتي فراهم كنيد تا مشكلاتش را با شما در ميان بگذارد. (برقراري ارتباط دوستانه ميتواند در اين راه به شما كمك كند.)
او را در فعاليتهاي آموزشي كوچك شركت دهيد.
او را تهديد نكنيد. (اگر از حرف زدن امتناع ميكند با جملاتي همچون: «يا حرف ميزني يا جاي تو ...» او را وحشتزده نكنيد.)
سعي كنيد درك صحيحي از او داشته باشيد. (او به دليل مشكلات خاص خود، به محبت و توجه شما نياز دارد. اين نياز هيچگاه با تهديد يا بيتوجهي برآورده نخواهد شد؛ بنابراين متناسب با شرايط روحي او با او برخورد كنيد.)
مهارتي را در او ايجاد كنيد تا مورد تشويق ديگران قرار گيرد.
با گشادهرويي و دوستي با او رفتار كنيد. (گاهي يك لبخند شما ميتواند دغدغههاي دروني او را آرامتر كند.)
فعاليتهاي او را مورد تشويق قرار دهيد. (تشويق ميتواند نياز او به توجه و محبت را تا حد زيادي برآورده سازد.)
تصوير خانواده پس از درمان
ارتباط من با محدثه چند ماهي ادامه داشت و در طي اين مدت، سعي ميكردم با ارائه راهكارهايي او را در روابط و فعاليتهايش راهنمايي كنم.
در آخرين جلسهاي كه با محدثه داشتم از او خواستم يك خانواده بكشد. محدثه همان خانوادهاي را كشيد كه روز اول هم كشيده بود؛ اما اين بار خودش را كنار بچههاي ديگر، كامل و بدون نقص كشيده بود.
1392/6/16