به دخت

 




لپ تاپش هَووی من شده است

تکلیف زندگی هرکس، بر حسب شرایط فرد، مشخص می‌شود.

 

 پایگاه خبری، تحلیلی زنان‌پرس، مریم کریمی: تکلیف زندگی هرکس، بر حسب شرایط فرد، مشخص می‌شود. این شرایط می‌تواند شامل روحیات فرد، خانواده، شغل، عقیده یا عوامل دیگر باشد که در زندگی موثر است. بعضیشان انتخابی هستند و بعضی نیستند. گاهی قابل تغییر نیستند و گاهی هستند. مثلا زندگی دختر جوانی که همراه با مادر مریضش زندگی می‌کند، با زندگی دختر دیگری که تنها دغدغه‌اش دانشگاه رفتن و درس خواندن است، فرق می‌کند. زندگی یک خلبان که مدام باید در سفر باشد، با زندگی یک کارمند بانک کاملا متفاوت است. زندگی پسری که به تنهایی در کشوری جز کشور خودش مشغول به کار است، با زندگی مردی که صاحب سه فرزند است، فاصله دارد. هیچ کدام از این شرایط نسبت به دیگری برتری یا ارجحیت ندارد. هر کدام دغدغه‌ها، آسیب‌ها و مزایای خاص خودشان را دارند اما مهم است که هرکس، نسبت به شرایط خود و ابعاد مختلف آن، به آگاهی برسد تا بتواند نسبت به مقتضیات آن، درست و به جا عکس العمل نشان دهد. 

مطلبی که پیش روی خود دارید، درباره‌ی زنان یا مردانی ست که شرایطی خاص دارند. شرایطی که به تازگی گریبانگیر قشری از جامعه شده و به خاطر نو بودن موضوع، کم بودن متخصص در آن زمینه و در نتیجه کم پرداختن به آن، ناشناخته است و جزء مواردی ست که سخت‌تر می‌توان درباره‌اش به آگاهی رسید. 
این متن درباره‌ی زنان یا مردانی ست که به خاطر شغل، تفریح یا دلایل دیگر، با اینترنت زیاد کار می‌کنند. به اصطلاح به‌شان می‌گوییم: «اینترنتی». آیا اینترنتی بودن، بر زندگی مشترک تاثیری می‌گذارد؟ آیا می‌تواند در روابط و تعامل بین یک زوج جوان موثر باشد؟ با چند زوج جوان، که مبتلا به چنین شرایطی هستند، صحبت کردم. سعی کردم بررسی کنم آسیب‌هایی که این خانواده‌ها را تهدید می‌کند کدام‌اند؟ این آسیب‌ها تا چه حد زندگی این افراد را تحت الشعاع قرار داده‌اند؟ آیا زوج‌های جوانی هستند که بدون مشکل با این مساله کنار آمده باشند و با «آگاهی» به شرایطشان، توانسته باشند به مدیریت مطلوب برسند؟ بیایید نگاهی بیندازیم به درد دل افرادی که همسر اینترنتی دارند:
 
همسرم وقت زیادی را صرف اینترنت می‌کند
بعضی از همسران «اینترنتی»‌ها درباره‌شان این طور فکر می‌کنند. طبیعی به نظر می‌رسد. فرض کنید دو نفر با هم در یک خانه باشند و قرار باشد با هم یک فیلم ببینند؛ هردوشان درگیر می‌شوند. با هم، کنار هم به تماشای فیلم می‌نشینند. اما مثلا کتاب خواندن، یک کار انفرادی ست. عموما نمی‌توان یک کتاب را دو نفره خواند. البته این حالت را در نظر نمی‌گیریم که ممکن است کسی بلند بخواند و دیگری گوش کند. در حالت عادی و متداول، کسی سرش را می‌گیرد توی کتاب، می‌رود در نوشته‌ها و بین خطوط گیر می‌کند و می‌ماند تا زمان بگذرد و بعد از مدتی، بی‌آنکه متوجه بوده باشد در دنیای واقعی چه اتفاقی افتاده، از آن بیرون می‌آید. دقیقا همین حالت در مورد اینترنت وجود دارد. خانم، از صبح در خانه تنها بوده. یا بیرون از خانه فعالیت می‌کرده. مرد نیز در محل کار مشغول است. هردو، وقت کوتاهی را برای گذراندن وقت با یکدیگر دارند و حالا که هر دو خانه هستند، یکی فعالیتی فردی را انتخاب کرده است و تمام انتظار نفر دیگر، سرکوب می‌شود. 
تصور کنید‏ مردی را که از صبح سر کار است. روز خسته کننده‌ای داشته، با یکی از همکارانش بحثش شده و به نتیجه‌ای نرسیده، لحظه‌ها را شمرده تا به خانه بازگردد و تصمیم گرفته خستگی‌اش را بگذارد کنار، چند ساعتی را کنار همسرش آرام بگیرد. در این موقعیت با خانه‌ای مواجه می‌شود، کمی نامرتب. زیرسیبیلی رد می‌کند. اما گذشتن از این موضوع برایش آسان نیست که همسرش همه‌ی حواسش به کامپیوترش باشد. بعد از سلام و علیک می‌رود پای اینترنت، سریع غذا را می‌گذارد گرم شود و تا حاضر شدنش می‌رود پای اینترنت، میز را می‌چیند، غذا را می‌خورد، پیش از جمع کردن سفره سری به اینترنت می‌زند و پاسخ یکی از ایمیل‌هایش را با عجله می‌دهد. سفره را جمع می‌کند و می‌آید می‌نشیند کنار همسرش، ل:/۸; تاپ را می‌گذارد جلویش و به حرف‌های شوهرش پاسخ‌های بی‌سر و ته می‌دهد. و شوهرش که امیدوار بود مدتی را با او بگذراند، باید زود‌تر به تخت پناه ببرد تا صبحی دیگر را با تمام درگیری‌ها شروع کند، بی‌آنکه خستگی روز قبلش از تنش بیرون رفته باشد. 
 
 در این نوع موقعیت‌ها دو حالت وجود دارد: یا نفری که در حال تماشای همسرش در مقابل لپ تاپ یا کامپیو‌تر است، به او حق نمی‌دهد این همه وقتش را صرف اینترنت کند. در این شرایط، طبیعی ست که ابتدا تذکرهای کوچک به سویش روانه کند، کم کم غر بزند و بعد از مدتی مشاجره‌ای را شروع کند. حالت دوم آن است که به همسرش حق بدهد چنین وقتی را صرف اینترنت کند. به هر دلیلی، ممکن است این قضیه برایش توجیه شده باشد. در این حالت، او ممکن است اعتراضی نکند و اصلا اعتراض را حق خودش نداند، اما احساسی درونش جریان دارد: او تنهاست. او به زمانی بیشتر برای با همسرش بودن نیاز دارد و پاسخی برای نیازش دریافت نمی‌کند.
 
لپ تاپش هووی من شده است
قاعدتا این حرف خانم هاست. اما می‌تواند حسی مشابه برای آقایان نیز داشته باشد. دلیلش هم می‌تواند دو موضوع باشد. یکی را که گفتم، به خاطر وقت زیادی که «اینترنتی» پای لپ تاپ می‌نشیند و ماوقعش را شرح دادم. اما دلیل دیگر می‌تواند گریبان گیر کسانی شود که در شبکه‌های اجتماعی عضو هستند و خصوصا در اینترنت، رابطه برقرار می‌کنند. چه ربطی دارد؟ ربطش اینجاست که گاهی پیش می‌آید، کسی که در شبکه اجتماعی عضو است، حرف‌ها، درد دل‌ها، نظرات و رازهایی را با دیگران در میان می‌گذارد که با همسرش پیش از آن درباره‌اش صحبت نکرده است. در این صورت، لپ تاپ برای همسر او، یک شی بیجان بی‌خطر نیست، رقیب سرسخت اوست. هیچ بعید نیست اگر کار به جاهای باریک بکشد، درگیری بین هوو‌ها پیش آید و قاعدتا کسی که دمار از روزگارش در می‌آید، لپ تاپ است.
 
نگران رابطه همسرم با جنس مخالف هستم
خیلی اوقات برایمان پیش می‌آید که رویمان نشود چشم در چشم یکی از دوستانمان، یا یکی از اعضای خانواده‌مان بیندازیم و حرفی را بهش بزنیم. اما راحت برایش نامه می‌نویسیم. راحت به او اسمس می‌زنیم. متن، برقراری ارتباط را راحت می‌کند. نوعی سرگشتگی ست بین حضور و عدم حضور فرد مقابل؛ از طرفی نیست، چشمش در چشم ما نمی‌افتد، عکس العملش را سریع نمی‌بینیم و از طرفی ه:.۸)ت، قرار است متن را بخواند. همین موضوع در اینترنت و خصوصا شبکه‌های اجتماعی پررنگ‌تر دیده می‌شود. افراد، با هم راحت‌تر حرف می‌زنند، راحت‌تر مسائل و دغدغه‌هایشان را با دیگران در میان می‌گذارند. اگر‌‌ همان افراد یکدیگر را ببینند و رو در رو با یکدیگر صحبت کنند، جنس ارتباطشان متفاوت می‌شود. 
این موضوع برای همسرانی که جنس رابطه‌های اینترنتی را می‌شناسند پررنگ است. آنان می‌دانند همسرشان ممکن است در این شبکه‌ها راحت‌تر باشد، بیشتر خود را بروز دهد و احساس خطر می‌کنند. 
همسرانی که از محیط اینترنت بی‌خبرند نیز کم نگران نیستند. خودِ ناآشناییِ جو برایشان مشکل می‌آفریند. نمی‌دانند در آن جعبه‌ی کوچک لعنتی چه می‌گذرد، همسرشان با که حرف می‌زند و چه می‌گوید، چرا انقدر تایپ می‌کند، نکند هی دارد با این و آن چت می‌کند. 
زوجی را می‌شناسم که مرد، اینترنتی ست. به خاطر شغلش، وقتی به خانه می‌آید هم مشغول است. همسرش مطمئن بود که این آقا با منشی شرکتش مدام در حال چت کردن است. همواره نسبت به همسرش سوءظن پیدا کرده بود و نمی‌توانست این گمان بد را رفع و رجوع کند. 
البته این مقدار از سوءظن شاید بالا‌ترین حد از قضیه باشد اما بعضی از خانم‌ها، خوششان نمی‌آید همسرشان هیچ گونه رابطه‌ای با خانم‌های دیگر داشته باشند. بعضی هم انگار بلاتکلیف باشند، نمی‌دانند تا چه اندازه باید حساسیت به خرج بدهند و چقدرش منطقی ست و چقدرش حقشان نیست.
 
این‌ها مشکلات متدوالی است که بین زوج‌های «اینترنتی-اینترنتی» و یا «اینترنتی-غیر اینترنتی» پیدا می‌شود. بعضی به طور جدی پیگیر آن هستند که مشکلاتشان را حل کنند، بعضی، خوشبختانه توانسته‌اند از پسشان بر بیایند و بعضی متاسفانه، یا تلاشی نکرده‌اند یا تلاش‌هایشان به بن بست خورده؛ صورت مساله را پاک شده فرض کرده‌اند و دیگر این بگو مگو‌ها و اختلافات را جزئی از زندگی خود فرض کرده‌اند. 
اما در این گفت‌و‌گو‌هایی که داشته‌ام، به نظرم رسید چند عامل اصلی می‌تواند باعث این اختلافات باشد:
 
۱. نوع‌شناختی که همسران «اینترنتی‌ها» از اینترنت و کار با آن دارند
 
افرادی که موبایل دارند، اس‌ام اس می‌زنند، ایمیل چک می‌کنند، با برنامه‌های مختلفی روی آن کار می‌کنند یا مدام حواسشان به عکس گرفتن با موبایلشان است. از کسانی که فاصله‌ی سنی زیادی با آنان دارند زیاد شنیده‌اند که: «مگه تو اون جعبه چیه که انقدر سرت واسش پایینه؟» مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌های ما نه اینکه نخواهند، حقیقتا سخت می‌توانند درک کنند با یک دستگاه فسقلی چطور می‌توان این همه سرگرم شد. آن‌ها از دنیای موبایلی‌ها سر در نمی‌آورند و بنابراین، گاهی برایشان نگرانند، گاهی از دستشان کلافه‌اند، گاهی به‌شان برمی خورد و به سختی می‌توانند با این مقوله کنار بیایند. 
در مورد زوج‌های «اینترنتی-غیر اینترنتی»، یکی از عوامل اختلافات شناخت کم از اینترنت هست. فرد، نمی‌داند با اینترنت چه کار می‌شود کرد یا قابلیت‌های آن برایش اشتباه تعریف شده است. همه‌ی کسانی که استفاده‌ی زیاد از اینترنت دارند، جمله‌ی «بازم داری چت می‌کنی؟» را از همسرشان، دوستانشان یا والدینشان شنیده‌اند. چرا؟ چون آنان تعریف صحیحی از اینترنت و یا حتی چت ندارند. تعریف‌ها، از سیر تغییرات فضای مجازی عقب افتاده‌اند. برای خیلی از کسانی که با محیط آشنایی ندارند سوال است که «این همه وقت پای اینترنت چه کار می‌کنی».
برایشان مساله است که «فضای مجازی چیست» «شبکه اجتماعی چیست» «ارتباطات در آن چگونه است». مثل کسی می‌ماند که صندوقچه‌ای مخفی داشته باشد و وقت بسیار زیادی را صرف آن کند. ما کنجکاو می‌شویم بدانیم در آن صندوقچه چیست؟ چرا این همه وقت صرفش می‌شود؟ مگر چقدر مهم است؟ ما نگران می‌شویم. نکند موضوع خطرناکی باشد. نکند به ضررش تمام شود. وقتی مساله‌ای این حجم از وقت، انرژی و فکر کسی را می‌گیرد، لازم است شریک زندگی‌اش درباره‌ی آن به طور کامل اطلاعات داشته باشد. 
 
لازم است همسر یک «اینترنتی» با دنیای او آشنا شود. قابلیت‌های آن را به طور کامل و واضح بداند. فعالیت‌های همسرش برای او شفاف شود. ممکن است این شفافیت، تنها با چند ساعت حرف زدن و توضیح دادن به دست آید. برای بعضی افراد، لازم است همه چیز را دقیق ببینند. یک روز کنار همسرشان بنشینند و با فضای دنیای مجازی آشنا شوند. یا ممکن است لازم باشد خودشان هم اهل دنیای مجازی شوند تا بتوانند همسر خود را درک کنند. 
 
اینکه کدام راه حل برای یک زوج مفید است را خودشان می‌توانند تشخیص دهند. اما این آشنایی باید چیزی را به ارمغان بیاورد: «اعتماد»؛ اعتماد در نوع رابطه‌ها، اعتماد در نوع فعالیت‌ها. همسر چنین فردی باید کاملا توجیه شود که این حجم از زمان، برای پشت کامپیو‌تر نشستن همسرش لازم است. او باید به این برسد که در فضای مجازی، همسرش نسبت به رفتار خود مراقبت دارد‌‌ همان طور که در فضای حقیقی دارد. اما این شناخت از جنس و رنگ فضای مجازی ست که چنین اعتمادی را در اختیار او قرار می‌دهد و پس از آن، قاعدتا او راحت با مساله برخورد می‌کند و هم گام با همسرش، و حتی ممکن است مشوق او شود.
 
زوجی را می شناسم که هر دو «اینترنتی» هستند اما مرد، به خاطر کار، زمان بیشتری را صرف اینترنت می کند و مجبور است در خانه برای پشت کامپیوتر نشستن وقت بگذارد. همسرش هیچ گاه از این نگران نیست که او «چه کار می کند». او کاملا به شوهر خود اطمینان دارد و از آن جایی که هدف او را درست می داند، همیشه مشوق و همگام اوست. چنین اعتماد و همراهی‌ای، موخره ی مقدمه ای ست که توضیح داده شد: «شناخت».
 
 
 
۲.زمان کمِ گفت‌وگو
 
گیریم که همسران «اینترنتی ها» از فضا سر در آوردند و شناخت و اعتماد برایشان حاصل شد. آیا همین کافی ست؟ 
 
زوجی را که در بالا مثال زدم در نظر بیاورید. خانم از فعالیت همسرش مطمئن است، فضا را می شناسد، می داند همسرش برای کار پشت لپ تاپ می نشیند و این کار برای رضای خداست و دوست دارد همسرش را تشویق کند. به نظر می رسد این دو مشکلی نداشته باشند. اما باید بگویم این طور نیست. آن ها گاهی با هم بگو مگو و اختلاف دارند. بر سر چه موضوعی و چرا؟ خانم، از ته دل راضی نیست. او احساس «تنهایی» می کند. این عین کلمه ی خودش است: «تنهایی». 
 
چنین احساساتی در زوج های مورد بحث کم نیست. فکر می کنند همسرشان به آن ها بی اعتنایی می کنند. فکر می کنند رابطه شان دچار مشکل شده و ممکن است این مشکل به بحران تبدیل شود. گاهی فکر می کنند نسبت به هم سرد شده اند و اگر مورد اول رفع و رجوع شده باشد و آنان توجیه شده باشند که همسرشان لازم است وقتی را صرف اینترنت کند، خودشان را محق نمی دانند که به او خرده بگیرند. فکر می کنم اینجا رسالت بر دوش فرد «اینترنتی» می افتد. راه حل هایی که می توانم پیشنهاد کنم از این قرار است: 
 
 
 
«اینترنتی های عزیز، کمی مدیریت لطفا» 
 
باید تعادل برقرار شود. پس از ازدواج، هر کدام از ما نسبت به همسرانمان وظایفی داریم. زن و شوهر بودن اقتضا می کند، که وقتی را صرفا، صرف همسرانمان کنیم. قاعده ی رسیدن به خانه، رفتن به اتاق و بستن در و برای شام بیرون آمدن، مخصوص دوران مجردی است و اگر فرض را بر این بگذاریم که در دوران مجردی چنین شیوه ای جواب می دهد، در دوران متاهلی، هرگز این چنین نیست. این ها، بدیهیات زندگی هستند که بیش از اندازه توضیح دادنشان، بیهوده است. اما برای این گروه از جامعه، «مدیریت» لازم است. مدیریتی که بتواند وقتی که پای اینترنت صرف می شود و رابطه و زمانی که باید با همسر گذراند را به تعادل برساند. زندگی هرکس، ممکن است راه حل های متفاوتی را بطلبد. مثلا ممکن است کسی، با همسرش بر سر ساعتی که قرار است پای اینترنت بنشیند توافق کند. شاید کسی، به خودش قول بدهد کار با کامپیوتر را تماما برای محل کار بگذارد.
 
از میان افرادی که درباره این موضوع باهاشان صحبت کردیم، یکی از آقایان راه حلش را برایم این طور توضیح داد: «دیگر لپ تاپ را به خانه نمی آورم و تنها با موبایلم با اینترنت کار می کنم.» ظاهرا برای این زوج، این کار باعث کاهش حساسیت خانم نسبت به فعالیت های همسرش می‌شود. مهم این است که به طور «توافقی» باید «مدیریتی» کرد تا بتوان «تعادل» را برقرار کرد.
 
اما این مدیریت لازم، تنها در مورد زمان نیست. ممکن است همسرِ فرد اینترنتی از نوع اشتراک اطلاعات همسرش در فضای مجازی ایراد بگیرد؛ مثلا از این ناراحت باشد که چرا این حجم از مسائل را که به نظر او در زندگی شان خصوصی است، با دیگرانی که خیلی اوقات غریبه هستند در میان می گذارد. یا چرا مسائلی را پیش از آن که به همسرش بگوید، با دیگران مطرح کند. این اختلافات بیش از اندازه ریز و جزئی محسوب می شوند اما برنده زوج هایی هستند که چنین مشکلاتی را حل کنند و پرونده اش را مختومه اعلام کنند.
 
زوج دیگری را می شناسم که مرد، فعال اینترنتی ست و در شبکه های مجازی فعال است. او معتقد بود پیش از آن که احساس یا تجربه ای را در اینترنت به اشتراک بگذارد، باید درباره اش با همسرش صحبت کند. این روش، برای آن ها جواب داده بود. شاید در زوج های دیگر، چنین حساسیتی وجود نداشته باشد، اما مهم، شناخت این حساسیت هاست.
 
 
 
3. در نظر نگرفتن زمانی برای کارهای شخصی 
 
این مشکل، بیشتر برای همسران خانه دار است. آن ها روزها مشغول کارهای خانه اند و شاید کمی کارهای شخصی. خصوصا اگر این افراد، رفت و آمدشان کم باشد، وضعیتی برایشان به وجود می آید که از همسرشان بیش از اندازه متوقع می شوند؛ آن ها حوصله شان سر می رود!
 
دوست دارند همسرشان زودتر از محیط کار به خانه برگردد و با هم باشند. در این با هم بودن محدودیتی قائل نیستند. حاضر نیستند حتی نیم ساعت همسرشان به کاری انفرادی مشغول باشد. البته چنین موقعیتی، از موقعیت هایی که پیش از این ذکر شد، کمتر رخ می دهد. اما رخ می دهد. و راه حل این موضوع، شخصی تر از مسائل قبلی ست. شاید تنها ذکر این مورد در این مقاله، کفایت کند. باید پذیرفت که گاهی همسران، وسواس زیادی به خرج می دهند و از همسرانشان توقع زیاد از حد دارند. 
 
همان طور که در ابتدای این یادداشت اشاره شد، اینترنتی بودن یکی از زوجین یا هردوشان، معضل نیست. می تواند باشد، اگر شناخت و آگاهی نسبت به این مقوله وجود نداشته باشد. هدف این مقاله، ایجاد شناخت حداقلی، درباره مسائل و مشکلاتی که برخی زوج های اینترنتی داشته اند، و شیوه ی حل این مشکلات توسط تعدادی از این زوج ها بوده است. مسلما، با توجه به شیوع اینترنت در بین خانواده ها، این موضوع، هیچ گاه کمرنگ تر نخواهد شد و باید روز به روز درباره اش بیشتر نوشت، بیشتر صحبت کرد و بیشتر چاره اندیشید.
 
 
1392/4/12



ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :