مشارکت سیاسی زنان در ایران، غرب و اسلام
چکیده
در این مقاله موضوع مشارکت سیاسی زنان مورد بحث قرار گرفته و همچنین به بررسی مشارکت سیاسی زنان در ایران، قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته شده است. تا قبل از دوران حکومت پهلوی، زنان ایران در عرصههای سیاسی و اجتماعی نقشی نداشتند. در دوره حکومت پهلوی، زنان فرصت یافتند در عرصههای مختلف حضور یابند ولی این حضور محدود و اختصاص به زنان طبقه بالای جامعه داشت.
موضوع مشارکت سیاسی زنان در غرب و اسلام نیز مورد بحث قرار گرفته و ضمن اشاره به موضوع فمینیسم در غرب که به حمایت از حقوق زنان در غرب پرداخته است، وضع امروز زنان در غرب نیز تشریح شده و این نتیجه حاصل شده که با وجود همه سروصداها زن غربی هنوز نتوانسته است جایگاه واقعی خود را بیابد. موضوع مشارکت سیاسی زنان در اسلام و نظر موافقان و مخالفان هم مورد بررسی قرار گرفته، و نهایتاً با استناد به نظر فقها و آیات و روایات، این نتیجه به دست آمده است که اسلام به حقوق اجتماعی زنان احترام گذاشته و جواز مشارکت سیاسی آنها را صادر کرده است.
در پایان، به موانع تحقق مشارکت سیاسی زنان در ایران اشاره و چند پیشنهاد نیز برای بهبود مشارکت سیاسی آنان ارائه شده است.
واژگان کلیدی
مشارکت سیاسی، زنان، مشارکت سیاسی در ایران، مشارکت سیاسی زنان در غرب و مشارکت سیاسی زنان در اسلام.
مقدمه
بازیابی هویت یکی از دغدغههای سیاسی انسان امروزی و اقوام و اقلیتها در سطح جهان است و همه به تکاپو افتادهاند تا ضمن آشنایی و آشتی با گذشته خود، راه روشنتر و هویت مستقلتری برای آینده خویش جستجو کنند. زن ایرانی نیز با دستیابی به تحصیلات عالیه و آگاهیهای عمومی، چارچوب سنتی حاکم بر خانواده را شکسته و به سمت رشد و تعالی و احقاق حق خویش حرکت میکند.
زن ایرانی همواره دغدغه بازیابی هویت خویش را داشته است. زن، نیمی از بدنه جامعه است و بهوجودآورنده نیمه دیگر آن نیز میباشد و لذا، زن زیربنای هستی جامعه و تاریخ و فرهنگ هر ملتی است. زن شاهکار خلقت و اشرف مخلوقات است و بعضی به غلط گمان کرده و میکنند که این صفت مخصوص مرد است، در حالی که خداوند متعال هر دو را از یک سرشت و سرنوشت مشترک آفریده و «لَقَد کرّمنا بنی آدم»، پرچمی است که بالای سر هر دو به اهتزاز درآورده است و در سراسر قرآن کریم مرد و زن را با هم مخاطب قرار داده و راه هدایت دعوت و پاداش و عذاب را نیز برای هر دو قرار داده است.
لذا از این منظر، باید به زن نگاه کرد و هویت واقعی او را از دل تاریکیها و نادانیهایی که بر تاریخ زندگی بشر سایه انداخته است، بیرون کشید و آن را بر تارک جهان هستی جای داد. زن باید نقشآفرین زمین و زمان خود باشد و در مدیریت جامعه انسانی سهمی شایسته و متناسب با شأن و جایگاه انسانی خویش داشته باشد. زن باید در تمام امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی مشارکت سازنده داشته و در چارچوب خانه محصور و محدود نباشد.
بنابراین زنان، در جامعه اسلامی ما به خصوص این که داعیه گسترش اسلام و کرامت بخشیدن به انسان را سر داده است، باید مشارکت سیاسی فعال داشته باشند و در رشد و شکوفایی استعدادهای بالقوه این کشور ایفای نقش نمایند و هرگونه ایجاد محدودیت برای زن به هر بهانهای نه تنها ستم به زن، بلکه وارونه جلوه دادن چهره دین و پیام وحی است. لذا اثبات وجود زن در جامعه و قرار دادن آن در کنار مرد و نه در تقابل و تنازع با او، وظیفه حاکمیت و آحاد جامعه ایران اسلامی است تا با تکمیل ظرفیت و به فعل درآوردن استعدادها، جهان روشنتر و آیندهای بهتر برای بشریت رقم زده و از مدعیان دروغین آزادی زن در غرب گوی سبقت برباییم.
بدیهی است حقوق سیاسی و مشارکت سیاسی در هر حکومت مبتنی بر آزادیهای سیاسی است و چنانچه در یک نظام حکومتی، آزادیهای مذکور به رسمیت شناخته نشوند، زمینهای برای مشارکت سیاسی و بهرهمندی مردم از حقوق سیاسی فراهم نخواهد شد. مشارکت سیاسی به مردم یک کشور اعم از زن و مرد این امکان را میدهد که بر سرنوشت خویش حاکم بوده و دولتمردان و مجالس قانونگذاری را خودشان انتخاب نمایند و آنها را مورد سؤال قرار داده و حقوق و مطالبات سیاسی خود را از آنها طلب نمایند.
با وجود مشارکت سیاسی است که تمام شهروندان با هر سلیقه و عقیدهای در انتقال قدرت به شیوه دموکراتیک و مردمسالارانه، ایفای نقش میکنند.
1- مشارکت سیاسی
1-1- تعریف مشارکت سیاسی
سابقه موضوع مشارکت در عرصه سیاست، عمری به قدمت تاریخ دارد و ارسطو در طبقهبندی معروف نظامهای سیاسی خود معیار اول آن را مشارکت کمتر یا بیشتر افراد در اخذ تصمیم سیاسی دانسته که البته مفهوم آن با مفهوم امروزی نظامهای مردمسالار بسیار متفاوت است.
مشارکت به مفهومی که امروزه کم و بیش متداول است، در زندگی جوامع انسانی پدیدهای جدید محسوب میشود. طی قرون متمادی از یک سو عامه مردم بودند که در تعیین سرنوشت خویش سهیم بودند و از سوی دیگر خواص و فرمانروا بودند و طبق ارزشهای موجود جامعه، حکومت را حق خود میدانستند.
در قرون وسطی با این که افزایش نسبی در تعداد تصمیمگیرندگان به وجود آمد و صاحبان زمین قدرت سیاسی یافتند، اما اکثریت مردم از مشارکت سیاسی محروم بودند و تنها نوع مشارکت سیاسی شرکت آنان در شورشهای دهقانی و تظاهرات در شهرها بود.
در پی انقلاب صنعتی و ظهور عصر روشنگری و ارائه آرا و عقاید اندیشمندان اروپایی مانند جان لاک، روسو، منتسکیو درباره دولت، حاکمیت، حکومت، مجالس مقننه، حکومتهای مشروطه و جمهوری که همه در برابر حکومتهای فئودالی مطلقه اروپایی عنوان شدند، زمینههای مشارکت مردمی پدید آمد. قرن هیجدهم نقطۀ عطف مشارکت توده در فرآیند سیاست و شناخت حقوق شهروندان به صورت عضویت بیشتر در جامعه سیاسی است. در قرن نوزدهم و بیستم مشارکت در عمومیترین شکل آن برحسب تساوی حقوق و مشارکت همگانی و حق رأی تعمیم یافت. حق رأی محدود اولیه بر اساس امتیازات خاص، جای خود را به حق رأی عمومی برای مردان و زنان داد. این امر با توسعۀ دورهای حق رأی و همگام با اصلاحات اقتصادی- اجتماعی میسر شد. در نیمۀ دوم آخرین دهۀ قرن بیستم، پس از تجربۀ حکومتهای دموکراتیک، فاشیست، کمونیست و غیره میتوان از مشارکت به عنوان یک مفهوم باارزش و مثبت و عواقب مطلوب برای شخص و سازنده برای فرآیند نظام سیاسی یاد کرد. تمام تغییر و تحولات حاصله از انقلابهای بورژوا- دموکراتیک قرون نوزدهم و بیستم جنبشهای ضداستعماری، انقلابهای اجتماعی قرن بیستم، جنبشهای زنان و تغییرات حاصله در کشورهای کمونیست در دهه 1990 حاکی از تحول مثبت تمایل بیشتر مردم برای پذیرش در نظام سیاسی و اعتقاد به حاکمیت مردمی است. امروزه مشارکت سیاسی، در ذهن همگی دارای ارزش مثبت است به طوری که حتی اقتدارگراترین حکومتها نیز ظاهراً نوعی از آن را طلب میکنند تا بر مشروعیت خود بیفزایند.
تعاریف متعددی از مشارکت سیاسی عنوان شده که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
مشارکت سیاسی فعالیت داوطلبانه اعضای جامعه در انتخاب رهبران و شرکت مستقیم و غیرمستقیم در سیاستگذاری عمومی است.
ساموئل هانتنیگتون و جان نلسون در کتاب مشترک خود در تعریف مشارکت سیاسی مینویسند: مشارکت سیاسی، کوششهای شهروندان غیردولتی برای تأثیر بر سیاستهای عمومی است.
میل برات میگوید: «مشارکت سیاسی رفتاری است که اثر میگذارد و یا قصد تأثیرگذاری بر نتایج حکومتی را دارد.»
نظریه اول و مشارکت داوطلبانه انتخابی و قانونی فقط در چارچوب نظامهای لیبرال دموکراتیک میباشد و نظریه دوم شامل مشارکت با ذکر کوششهای مردم در هر نوع نظام سیاسی برای اثرگذاری است. متفکرانی نیز وجود دارند که به مشارکت بسیجی مستقیم یا غیرمستقیم اهمیت میدهند. از نظر آنها در هر نظام سیاسی ترکیبی از مشارکتهای خودجوش و بسیجی، منتها با درجات متفاوت وجود دارد. این ترکیب در نظامهای مختلف یکسان نیست و در زمانهای متفاوت نیز تغییر میکند. طبیعی است مشارکت مستقل در حکومتهای دموکراتیک بیشتر از دیکتاتوریها است، اما این اشتباه است اگر فکر کنیم در نظامهای اقتدارگرا به هیچ وجه مشارکتی وجود ندارد.
2-1- انواع مشارکت سیاسی
مشارکت سیاسی پدیده پیچیدهای است. لذا مشارکت را بیشتر میتوان پوششی برای سلسلهای از اعمال سیاسی دانست، اعمالی که در نهایت برای تأثیرگذاری بر سیاستهای حکومت طرحریزی و اجرا میشود.
میل برات، انواع مشارکت سیاسی را از توجه به محرکهای سیاسی مانند خواندن و گوش فرادادن به اخبار سیاسی گرفته تا شرکت در مباحث سیاسی، رأی دادن، مبارزه انتخاباتی، ادارۀ امور سیاسی و مناسبتهای حزبی در یک طیف قرار میدهد. او همچنین اعتراضات و تظاهرات را به عنوان اشکال مشارکت سیاسی مطرح میکند. این نیز یک اصل کلی است که اگر راههایی از طریق نهادهای مشارکتی برای بیان خواستهها وجود نداشته باشد، تجلی مشارکت در شکل خشونت خواهد بود. این خشونت به مثابه نوعی مشارکت در امر سیاست است. رابرت دال با تصور مشارکت به صورت مسالمتآمیز اعمال زیر را در قلمرو مشارکت قرار میدهد:
1) شرکت در انتخابات ریاست جمهوری؛
2) شرکت در انتخابات محلی؛
3) فعالیت در یک سازمان درگیر در حل مشکلات جامعه؛
4) کار با افراد دیگر برای حل برخی مسائل جامعه؛
5) کوشش برای اقناع دیگران در راهی که خود عمل میکنند؛
6) فعالیت برای یک نامزد یا حزب در طول انتخابات؛
7) تماس با دستگاههای حکومتی (محلی و ملی)؛
8) شرکت در جلسات سیاسی؛
9) تشکیل سازمانی برای حل مشکلات جامعه؛
10) عضویت یک سازمان سیاسی؛
11) پرداخت پول به یک نهاد، حزب یا نامزد انتخاباتی.
در تصویر دیگر مشارکت، میتوان جلوههای زیر را به عنوان اعمال خشونت دید:
1) آدمکشی سیاسی؛
2) جنگهای چریکی؛
3) کودتا؛
4) طغیان گروههای نظامی؛
5) شورش؛
6) اعتصابات؛
7) انقلاب.
لازم به ذکر است، بسیاری از کوششهایی که امکان دارد در یک نظام، غیرقانونی باشد مثل اعتصاب، تظاهرات، در نظامی دیگر، قانونی تلقی شوند. هرچند مشارکت تنها در رأیگیریها معتبر است، ولی نمیتواند تنها معیار مشارکت در سطح جامعه تلقی شود. فعالیت در سازمانهای سیاسی برای تأثیر بر تصمیمات سیاسی مهم است. اجماع همگانی روی تعریف و ماهیت مشارکت وجود ندارد، ولی قدر مسلم این که صور جدید مشارکت- مانند حق رأی و شرکت در احزاب سیاسی- از جهان غرب به سراسر دنیا گسترش پیدا کرده است.
3-1- مشارکت سیاسی زنان
مشارکت سیاسی به درک زنان از زندگی اجتماعی کمک کرده و آنها را به عنوان عناصر بهتری در خدمت جامعه درمیآورد و به آنها ارزشها و نگرشها و دادههای جدید میدهد. مشارکت سیاسی زنان به توسعه سیاسی جامعه میانجامد.
مشارکت سیاسی زنان در دو سطح توده و نخبگان قابل تحلیل است.
1-3-1- مشارکت در سطح توده: اشکال مشارکت سیاسی زنان در سطح توده میتواند از این قرار باشد:
الف) شرکت در انتخابات و استفاده از حق رأی. امروزه در اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان، زنان از حق رأی همگانی برخوردار هستند. شرکت در انتخابات و استفاده از حق رأی، یک راه عمومی مشارکت زنان در سطح توده است.
ب) شرکت در گروهها و انجمنها و احزاب سیاسی.
ج) شرکت در تجربههای اجتماعی (مانند جنگ، خدمات انساندوستانه، جنبشهای محیط زیست و بهداشتی).
این فعالیتها همه به افزایش ارتباط بین زنان و جامعه میانجامد و در نتیجه میتواند به عنوان نوعی از مشارکت سیاسی تلقی شود.
2-3-1- مشارکت در سطح نخبگان. این سطح از مشارکت سیاسی معمولاً در حیطۀ زنانی با مراتب تحصیلات عالیه، آگاه، متخصص و با علاقه و تعهد اجتماعی روی میدهد. حضور در وضعیت اخذ تصمیم برای جامعه مهمترین ویژگی این سطح از مشارکت است و مواردی از قبیل:
الف) حضور زن در مجالس مقننه؛
ب) شرکت در امور سیاسی و خدمات ملی اداری (وزیر، معاون وزیر، مدیرکل)؛
پ) شرکت در خدمات اداری دولتی: شاغلین بوروکراتی؛
ت) شرکت در خدمات بینالمللی را در بر میگیرد.
البته شایان ذکر است از ابتدای شکلگیری انقلاب اسلامی در ایران، با ترکیبی از انواع مشارکت سیاسی از جمله مشارکت بسیجی، مشارکت مدرن و مشارکت سنتی مواجه هستیم و همواره ترکیبی از سه نوع یاد شده از طرف زنان در نظام جمهوری اسلامی وجود داشته است که دو سطح مشارکت تودهای و مشارکت نخبگان در درون آن در تمام سه سطح مستتر میباشد.