مامان دیگه سر کار نرو!
درباره میزان تاثیر اشتغال بر فرزندان به سادگی نمیتوان قضاوت کرد و قبل از هر چیز باید شکل های مساله راطرح نمود .سپس میزان ونوع نیاز فرزندان به حضور والدین در مقاطع مختلف سنی مورد بررسی قرار گیرد تا در پایان بتوان قضاوت کرد که در چه صورتی، اشتغال زوجین مضر ودر چه مواردی اشکال ندارد،بلکه ممکن است فوایدی نیز داشته باشد.
* اشتغال زوجين به صورت تمام وقت
* اشتغال زوجين به صورت نيمه وقت اما همزمان
* اشتغال زوجين به صورت غير هم زمان
* شغل آزاد و اداري زوجين
* اشتغال زوجين در شب
تحقيقات نشان داده است که «در بسياري موارد مادر غيرشاغل بهتر ميتواند به نيازهاي عاطفي، اجتماعي و شخصيتي کودک خود پاسخ مثبت دهد و در حين رسيدگي با وي تعامل عاطفي برقرار كند و او را از عواطف محبتآميز خود بهرهمند گرداند...» مادري که با فراغت کامل در انجام دادن وظيفه خانه داري و مادري موفق باشد و محيط خانه را محل امنيت و آرامش خاطر خود، فرزندان و همسرش قرار دهد، بهتر ميتواند بين خود و ساير اعضاي خانواده، روابط عاطفي و انساني ايجاد کند و از اين طريق، الگوهاي صحيح تربيتي را به فرزندان منتقل سازد.
به عکس، مادري که به دنبال چندين ساعت کار و تلاش خارج از منزل، با حالتي خسته به خانه
برميگردد، نميتواند براي انجام دادن اين مهم آن گونه که شايسته است اقدام کند. در چنين مواردي، کودکان براي ديدن مادر، لحظه شماري ميکنند، اما معمولا خستگي و احياناً بي حوصلگي مادر، مانع از ايجاد ارتباط عاطفي بين آنان و مادر ميشود. به ويژه اين که رسيدگي به امور منزل را نيز غالباً مادر به عهده دارد.
روشن است که اشتغال مادر، آن هم تمام وقت و نيز بدون همکاري شوهر در امور خانه، چه مشکلاتي را براي خانواده به خصوص فرزندان خردسال به وجود ميآورد و چه آثار نامطلوبي بر جاي ميگذارد و در نتيجه، فرايند رشد کودکان را در ابعاد گوناگون مختل ميسازد. در صورتي که زن شغل پاره وقت داشته باشد و شوهر شغل آزاد، و در کارهاي منزل، به ويژه ارتباط عاطفي با فرزندان همکاري کند، قطعاً آثار نامطلوب اشتغال زوجين به حداقل ميرسد و چه بسا نتايج مثبتي نيز براي فرزندان در پي داشته باشد.
* اشتغال زوجين به صورت تمام وقت
تحقيقات انجام شده نشان ميدهد که اين صورت از اشتغال مضرترين صورت اشتغال زوجين است؛ زيرا بيشترين آسيب به خانواده به خصوص فرزندان وارد ميشود.
اگر زن و مرد به صورت تمام وقت هر دو شاغل باشند کمترين ارتباط عاطفي بين فرزندان و والدين برقرار ميشود. حتي خود زوجين نيز به دليل خستگي مفرط حوصله تعامل با يکديگر را ندارند؛ زيرا انرژيهاي جسماني و رواني آنها در خارج از خانه و محيط کار هزينه شده است و بيشتر براي استراحت به خانه ميآيند.
در نتيجه، به شدت تحت فشار کاري قرار ميگيرند و به دنبال آن، فرزندان که نياز بيشتري به مادر دارند در ابعاد گوناگون آسيبهاي جدي ميبينند.
تفاوت ساعات کار زن خانه دار و زن شاغل اين سؤال را به ذهن متبادر ميسازد که چگونه زن شاغل کار منزل را در ساعات کمتري به انجام ميرساند؟ شايد به طور منطقي بتوان گفت که خانه يک زنِ شاغلِ متأهل مانند خانه زن خانه دار تميز و مرتب نيست؛ در آن برخي از مواد غذايي تازه مصرف نميشود، برخي از فعاليتها مانند آماده کردن غذا يکباره صورت ميگيرد و احتمالا شلوغي بيشتري در خانه حاکم است. زنان شاغلِ متأهل مجبورند بيشتر کار کنند و استراحت کمتري داشته باشند. آنان به دليل برخوردار نبودن از نشاط کافي، حضورشان در کنار فرزندان خود از کيفيت مناسبي برخوردار نيست و فرزندان نميتوانند از اين مادر خسته انرژي عاطفي لازم را دريافت کنند. «با توجه به اين که دوران کودکي مهمترين زمان پرورش عاطفي فرزند است و حضور نداشتن مادر به ويژه در سه سال اول، حيات فرزند را با مشکلات عاطفي مواجه ميسازد و سپردن فرزند به مهد کودک نيز به دليل آن که فعاليتهاي پرورشي مربيان با انگيزههاي اقتصادي انجام ميشود، نميتوان جايگزين مناسبي براي مادر باشد.»
بنابراين، اشتغال تمام وقت زوجين به ويژه مادر، براي فرزندان بسيار مخاطرهآميز خواهد بود.
* اشتغال زوجين به صورت نيمه وقت اما همزمان
گرچه اين صورت از اشتغال زوجين آسيب پذيري کمتري براي خانواده و فرزندان دارد، اما حضور نداشتن زوجين به طور هم زمان باعث ميشود برخي از نيازهاي ضروري کودکان به خصوص کودکان خردسال که به شدت به حضور مادر نياز دارند، تأمين نشود و کودکان براي ساعاتي از حضور مادر محروم بمانند، سپردن آنها به مهدهاي کودک نيز نميتواند اين خلأ را پر کند؛ زيرا افراد شاغل در آن مراکز بر اساس وظيفه شغلي اين کار را انجام ميدهند و هرگز نميتوانند آن رابطه عاطفي لازم را با کودک برقرار کنند. کمترين ضرري که ممکن است به کودکان زير دو سال وارد شود اين است که احساس اعتماد در آنها به خوبي شکل نميگيرد؛ اين حالت ميتواند فرآيند رشد آنها را در مراحل بعدي با مشکل مواجه کند.
روانشناساني مانند اريکسون که در زمينه رشد رواني ـ اجتماعي تحقيقاتي را انجام دادهاند بر اين باورند که احساس اعتماد در مقابل بي اعتمادي در دو سال اول زندگي کودک به وجود ميآيد و براي اين که کودک اين مرحله را به خوبي طي کند بايد حداقل نيازهاي او تأمين شود.
براي تأمين نيازهاي کودک دو نکته بايد رعايت شود: اول اين که نيازهاي او به شيوه ثابتي تأمين شود و ديگر اين که از نظر زماني در دورههاي زماني معيني انجام گيرد. در اين صورت، کودک ميتواند به محيطي که نيازهاي او را تأمين ميکند اعتماد كند. در غير اين صورت، اعتماد کودک به دنياي بيرون سلب ميشود. اشتغال زوجين، هر چند به صورت نيمه وقت، ممکن است باعث شود والدين نتوانند نيازهاي کودک را به موقع و به شيوه ثابتي تأمين کنند. اين مسأله موجب ميشود که کودک دنياي خود را به خوبي نشناسد و نتواند با آن تعامل برقرار کند.
همين نداشتن تعامل مشکلاتي را به صورت دايمي و در فرآيند رشد کودک ايجاد ميکند.
* اشتغال زوجين به صورت غير هم زمان
در اين قِسم از اشتغال زوجين به شرط اين که بين آنان توافق و همکاري باشد؛ يعني مرد در ساعاتي که همسرش در خانه حضور ندارد جاي خالي او را پر کند و بتواند رابطه عاطفي فعالي با کودکان برقرار کند و در انجام کارهاي خانه نيز مشارکت فعال داشته باشد، پيامدهاي منفي حضور نداشتن مادر به حداقل ميرسد. البته در همين صورت نيز، احتمالا، فرزندان دختر که فاقد الگوي مناسب براي همانند سازي هستند دچار تعارض در نقش پذيري متناسب با جنسيت خود خواهند شد.
* شغل آزاد و اداري زوجين
اگر اشتغال زن و مرد به گونهاي باشد که يکي از آنها داراي شغل آزاد با ميزان ساعات کار انعطاف پذير باشد، در اين صورت اگر زوجين در انجام مسئوليتهاي پدر و مادري با يکديگر همکاري کنند و در ساير ابعاد زندگي نيز با هم تفاهم داشته باشند ميتوانند از بروز برخي از آسيبهاي احتمالي ناشي از اشتغال جلوگيري کنند يا اين که آسيبها را به حداقل کاهش دهند.
به نظر ميرسد برخي از تحقيقات که نشان ميدهد شاغل بودن مادران تأثير تهديدآميز ي براي فرزندان ندارد، بلکه نتايج مثبتي نيز در پي دارد مربوط به خانوادههايي باشد که شغل زوجين يا يکي از آنها آزاد و انعطاف پذير است. از جمله آثار مثبتي که از اين تحقيقات به دست ميآيد اين است که: «دختران سازگاري اجتماعي و شخصيتي بيشتري پيدا ميکنند.» البته از همين تحقيقات برميآيد کودکاني که مادران شاغل دارند، از والدين خود الگوهاي تثبيت شده و رايج کمتري دريافت ميکنند و به کار ميبندند و از اين که مادر وقت بسيار کمي را با آنان ميگذراند، شکايت دارند.
* اشتغال زوجين در شب
زوجيني که به طور متناوب شبها شاغلند؛ يعني يک هفته زن شبها مشغول کار است و هفته بعد همسر او، در اين صورت نيز اگر بين زن و مرد سازگاري و همکاري در انجام کارهاي منزل و فرزندان باشد، برخي از آثار سوء اشتغال بر فرزندان کاهش پيدا ميکند، اما در عين حال، حضور نداشتن يکي از والدين به ويژه مادر، آن هم شبها، براي کودکان خردسال ميتواند مشکل آفرين باشد و ممکن است کودکان به دليل محروم بودن از آغوش گرم مادر، دچار انواع مشکلات روحي و رواني از قبيل: اختلال خواب، و ترسهاي مرضي شوند.
* نتيجهگيري
1) کودک در بدو تولد، نخستين رابطه خود را با مادر برقرار ميکند. او بايد بتواند در کنار مادر احساس امنيت کند؛ يعني اين احساس را که مادر همواره براي ارضاي نيازهاي وي در کنارش قرار دارد. مادران شاغل به دليل اين که بخش قابل توجهي از وقت مفيد خود را به کار مشغولند و طبعاً از فرزندان خود دور هستند يا دست کم به موقع نميتوانند نيازهاي آنها را ارضا کنند، احساس بياعتمادي نسبت به اطرافيان را در کودک به وجود ميآورند و اين امر باعث ميشود مراحل بعدي رشد کودک نيز که مبتني بر «احساس اعتماد» است، دچار اختلال شود.
2) در مرحله دوم رشد، يعني دستيابي کودک به استقلال، کودک هم نياز به مراقبت والدين و هم نياز به بازخورد آنان دارد و حضور نداشتن والدين در کنار کودک ميتواند اين مرحله از رشد کودک را نيز با مشکل مواجه کند و کودک نتواند به «استقلال عمل» دست يابد.
3) اگر کودک مراحل قبل را به خوبي طي کند به تدريج آماده ورود به اجتماعي بزرگ تر، رفتن به مدرسه و پذيرش نقش بزرگ سالان، ميشود. اما اگر مراحل قبل را به دليل حضور نداشتن والدين در کنار او به خوبي طي نکند با مشکلات زيادي مواجه ميشود.
يکي از اين مشکلات احساس ناتواني در تحقق آن چيزي است که ديگران از او ميخواهند که در نهايت به عقده و ناارزنده سازي منجر ميشود.
4) کودک بعد از پشت سرگذاشتن دوران کودکي وارد مرحله جديدي يعني نوجواني ميشود. در اين مرحله، مهمترين حادثهاي که رخ ميدهد «احراز هويت» است. گرچه نوجوان علاوه بر والدين از ساير نهادهاي اجتماعي مانند گروه همسالان و مدرسه براي دستيابي به هويت ميتواند کمک بگيرد، اما حضور والدين و نقش آنها در هويت يابي نوجوان بسيار مهم است.
در اين مرحله، والدين علاوه بر حضور فعال در خانه، بايد به طور غير مستقيم رفتار نوجوان خود را در خارج از محيط خانه رهبري کنند، دوستان او را شناسايي کنند، پرتگاهها و خطراتي که نوجوان را تهديد ميکند به او يادآوري كنند.
والدين بايد روابط دوستانهاي با فرزند خود برقرار کنند تا نوجوان علاوه بر احراز هويت، از گذرگاه دشوار بلوغ و بحرانهاي مخاطرآميزه دوره نوجواني عبور کند.
در اين دوره حساس، اشتغال زوجين به ويژه اگر به صورت تمام وقت نيز باشد، خطرات جبران ناپذيري را ميتواند براي نوجوان در بر داشته باشد که يکي از آنها دست نيافتن به هويت و مبتلا شدن به پراکندگي نقش است و به دنبال آن، انواع بزهکاريها نوجوان را تهديد ميکند.
* پيشنهادها
گرچه برنامهريزي براي اشتغال صحيح زوجين نياز به يك عزم ملي و برنامهريزي دقيق و حساب شدهاي از طرف دولتمردان دارد، اما خود والدين نيز ميتوانند براي كاهش تاثيرات نامطلوب اشتغال تمهيداتي را در نظر بگيرند. در اينجا به برخي از اين راهكارها را ذکر خواهیم نمود.
1) زنان حتيالامكان از اشتغال تمام وقت خودداري و به اشتغال نيمه وقت قناعت كنند.
2) زنان از پذيرش كار در شيفت شب خودداري كنند.
3) زنان سعي كنند شغلهايي برگزينند كه با ويژگيهاي جسمي ـ رواني آنها سازگار باشد.
4) زوجين در انجام كارهاي منزل و امور مربوط به فرزندان براساس يك برنامهريزي صحيح با همديگر همكاري كنند.
5) از تجملگرايي، مصرفگرايي و آنچه باعث ميشود زوجين ساعات بيشتري به كار مشغول شوند، اجتناب كنند.
6) در سالهاي اول ازدواج كه زمان گسترش خانواده و توليد نسل است و كودكان نياز بيشتري به حضور مادر در كنار خود دارند، زنان شاغل نشوند و در صورت شاغل شدن، مردها همكاري خود را با همسران افزايش دهند.
7) از مرخصيهاي قانوني و همچنين مرخصيهاي ويژه دوران بارداري و دوران وضع حمل به خوبي استفاده كنند.
8) زنان شاغل به دليل اينكه ساعات كاري آنها (در خانه و محل كار) در مجموع بيشتر از مردان است، سعي كنند تغذيه مناسب، ورزش و بهداشت را به خوبي مراعات كنند.البته حل مشكلات ناشي از اشتغال زوجين، همانگونه كه پيشتر اشاره شد، نياز به يك عزم ملي و برنامهريزي دقيق از سوي دولت دارد. مسئولان امر بايد تمهيداتي را براي اشتغال زنان در نظر بگيرند تا از آسيبهاي احتمالي كه بر پيكر خانواده به ويژه زنان و فرزندان وارد ميشود، پيشگيري كنند و اين كار ميسر نيست، مگر اينكه دولت با كمك بخشهاي خصوصي يك «نظام جامع اشتغال» طراحي كند. براي تحقق نظام جامع اشتغال، ابتدا بايد زمينههاي فرهنگي، و آموزشي آن فراهم شود.