شهيد امين الاسلام طبرسي ، صاحب تفسير مجمع البيان ، دچار سكته گرديد . و گمان كردند كه از دنيا رفته و لذا او را غسل داده و كفن كرده و نماز خوانده و دفن نمودند . شيخ در قبر به هوش آمده و خود را مدفون ديد و فهميد كه زنده به گور شده است .

لذا نذر كرد كه اگر از قبر رهايي پيدا كند تفسيري بر قرآن بنويسد . ناگهان يك كفن دزد كه به طمع دزديدن كفن قيمتي شيخ بر سر قبر آمده بود شروع به نبش قبر نمود . ولي وقتي كه به جسد رسيد ، شيخ دست خود را از كفن بيرون آورد و مچ او را گرفت ، نزديك بود قلب دزد از كار بيفتد . شيخ به وي اطمينان داد كه من با تو كار ندارم . نمرده ام ، بلكه زنده هستم و خداوند به وسيلهُ تو مرا نجات داد و نذر من برآورده شد . برو به منزل و لباسهاي مرا بياور و اين كفن بلكه بيشتر از آن را به تو خواهم داد ، به شرط آنكه ديگر دست از اين كار برداري و بالاخره شيخ به نذر خود وفا كرد و تفسير مجمع البيان را نوشت و سرانجام در ماه ذي حجه سال 548 قمري در جريان هجوم شورشيان بر سلطان سنجر سلجوقي در خراسان به همراه جمعي به شهادت رسيد و در جوار قبر مطهر حضرت رضا ( عليه السلام ) دفن شد .  

ارسال نظر :نام : اي ميل : سایت : نظر شما : کد امنیتی