به دخت

 




علي به خواستگاري زهرا مي‌رود

علي در تمام زندگي خود، با هيچ کس درباره تو سخن نگفته‌است. با وجود علاقه مقدسي که به تو دارد، هيچ‌گاه از تو چيزي نگفته. انديشه ازدواج با تو درست در زماني بر علي عليه السلام جريان مي‌‌گيرد که شرايط زندگي او ناگوار است. علي عليه السلام از سرمايه دنيوي، در مدينه نه مالي دارد، نه زميني و نه خانه‌اي. با تشويق اصحاب، علي عليه السلام بر ازدواج مصمم مي‌شود. امروز به خواستگاري تو مي‌آيد. بر در مي‌کوبد. رسول خدا مي‌فرمايد:‌ »کسي آمده است که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا رسولش او را دوست مي‌دارند».

در گشوده مي‌شود و او وارد مي‌شود. اما با شرمي زيبا سر به زير مي‌اندازد و سکوت مي‌کند. پيامبر خواسته او را مي‌پرسد و او با حيايي مردانه تو را خواستگاري مي‌کند. پيامبر صلي الله عليه و آله با تبسمي رضايت‌بخش مي‌فرمايد:‌ «علي جان!  پيش از تو مردان زيادي او را خواستگاري کرده‌اند و من هر بار مطلب را با فاطمه در ميان گذاشته‌ام، در چهره او آثار نارضايتي را مشاهده کرده‌ام. پس بگذار خواست تو را نيز به او برسانم!»

علي عليه السلام آرام و متين در انتظار پاسخ تو مي‌نشيند. پيغمبر صلي الله عليه و آله مي­فرمايد:‌ »فاطمه جان!‌ علي عليه السلام به خواستگاري‌ات آمده. اين را بدان که من از پروردگار تو خواسته‌ام که تو را به بهترين مخلوقش تزويج نمايد و محبوب‌ترين بندگانش را همسر تو قرار دهد. حال نظر تو درمورد علي عليه السلام چيست؟!»

سکوت مي‌کني. اما روي برنمي‌گرداني. پيامبر صلي الله عليه و آله در چهره آرام تو نشانه‌هاي رضايت را مي‌بيند. بر مي‌خيزد و پدرانه با تبسم مي‌فرمايد: «الله اکبر، سکوت تو نشانه رضايت است!» 

 

اقتباس از نشاني خانه باران، محبوبه زارع- جلوه هاي رفتاري حضرت زهرا(س)، عذرا انصاري، انتشارات بوستان كتاب

 

 



نظرات ارسال شده
شمع
پنجشنبه 27 مهر 1391


ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قره عين و جعلنا للمتقين اماما


0
0

ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :