خدا کجاست؟
را به تمامی پدیدهها تعمیم میدهند و برای هر چیزی مکانی ویژه قائل میشوند
کودکان احساس خاصی دربارۀ «خانه» دارند. از نظر آنها، خانه محلی برای سکونت، استراحت و بودن در کنار اعضای خانواده است و نوعی احساس آرامش و امنیت در آنها ایجاد میکند. کودکان به رغم هر خاطرهای- خوب یا بد- که از خانه داشته باشند، همین که میدانند خانه محل سکونت آنها است، این تصور
. آنها ممکن است درباره محل زندگی (آشیانه) پرندگان کنجکاو باشند یا فرودگاه را محل سکونت هواپیما بدانند و یا از خود بپرسند محل خواب خورشید کجا است. طبعاً این نوع سؤالات، درباره خدا نیز مطرح میشوند. گاهی اوقات، مسجد، معبد یا کلیسا به عنوان خانه خدا تلقی میشود. ممکن است فرزندمان نیز از خود بپرسد آیا خدا در این مکانها زندگی میکند؟ آیا میتوان خدا را به خانه یا جایگاهی خاص، محدود کرد؟ آیا خدا میتواند همزمان در تمام مکانهای مقدس حضور داشته باشد؟
نکته مهم این است که امکان دارد فرزندتان بخواهد خدا را بر اساس نیازهای کنونی خود، در مکان و جایگاهی ویژه تصور کند. دامنۀ این نیازها اگرچه بسیار وسیع است، اما میتواند شامل یکی از موارد زیر باشد:
اگر او درباره ارتباط خدا با خودش فکر میکند، به او بگویید :
«خدا نزدیک و در کنار ما است. او ما را میبیند، سخنان ما را میشنود و از طریق تمام چیزهای اطرافمان با ما ارتباط برقرار میکند.» |
· اگر او دربارۀ منشأ خوبیها و شادیها میاندیشد، میتوانید به او بگویید «منشأ خوبیها در بهشت است و بهشت جایگاه خداوند است.»
· اگر دغدغه فکری او این است که آیا خدا از ناراحتیها، ترس و عصبانیت او آگاه است یا خیر، به او بگویید «خدا از مشکلات تو آگاه است و در برطرف کردن آنها به تو کمک میکند.»
· اگر او حضور خدا را در مکانی مقدس و یا لحظهای خاص احساس میکند، به او بگویید «خدا قطعاً در آنجا حضور دارد.»
· اگر او اشتیاق دارد که روزی خدا را ببیند، به او بگویید «همۀ ما از آنِ خداییم و همه به سوی او بازخواهیم گشت.»
· طرح سؤال «خدا کجاست؟» با هر انگیزهای که باشد، نیازمند این پاسخ است که: «خدا در همه جا حضور دارد. حالا در کجا میتوانی خدا را ببینی؟ آیا قادر هستی او را به مکانی خاصی محدود کنی و در آن محدوده او را ببینی؟ قطعاً خیر.»
آیا خدا در آسمان است؟
در کودکی، شبها که به آسمان نگاه میکردم، خیال میکردم خدا الان در کنار ستارهها است. فکر میکردم او خانۀ بزرگی در آسمان دارد و از آن جا ما را نگاه میکند؛ امّا حالا میفهمم که این طور نبوده است. خدا در همه جا هست؛ در کنار ستارهها، در عمق دریاها، بر اوج کوهها، در بین درّهها، در جنگلها، در شهرها و روستاها، در مسجدها و مدرسهها و حتّی در دل پاک و باصفای تو هم خدا حضور دارد. خدا مثل هوایی که تنفّس میکنی، در همه جا هست. در قرآن میخوانیم که: «به هر طرف رو کنید، خدا آن جا است.»
نشانههای حضور او را در همه جا میتوانی ببینی. آن جا که غنچهای باز میشود، آن جا که کودکی به دنیا میآید، آن جا که جوجهای تخم را میشکند و متولّد میگردد، آن جا که دانۀ گندمی جوانه میزند، آن جا که بارانی میبارد. آن جا که درختی میوه میدهد، آن جا که بلبلی از شادی آواز میخواند، آن جا که ستارهای چشمک میزند، آن جا که خورشید میتابد، آن جا که ماه میدرخشد، آن جا که شخص بیماری خدا را میخواند و خدا شفایش میدهد، آن جا که فقیری دعا میکند و خدا به او آرامش میبخشد و سرانجام آن جا که تو وضو میگیری و نماز میخوانی، خدا هست.
همین الان که من این جملهها را مینویسم، خدا کنار دست من و درون ذهن من حضور دارد و همین الان که تو این نوشته را میخوانی، خدا کنار چشم تو و درون قلب باصفایت حاضر است.
خدا، تنها دوست خوبی است که همه جا با ما و در کنار ما است. وقتی در شکم مادرمان بودیم، او با ما بود و تا هر زمان که در دنیا باشیم نیز با ما خواهد بود.
قدر این دوست خوب و همراه همیشگی را بدان و با انجام کارهای خوب، او را از خودت راضی نگه دارد.