به دخت

 




ارتباط والدین با یکدیگر

در حال حاضر در جوامع صنعتی ارتباطِ بیشتر اعضای خانواده با یکدیگر رو به کاهش گذاشته و اگر ارتباطی هم وجود دارد، در بسیاری از موارد، ارتباط کاری و فیزیکی است، نه عاطفی و قلبی. این امر به علت نفوذ فرهنگ غربی به تدریج به جوامع دیگر هم سرایت کرده است، به طوری که در جامعه ما در شهرهای بزرگ ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر، روبه ضعف نهاده و گفتگوها بعضا یک طرفه و روابط خانوادگی، بسته است. تفهیم و تفاهم به دشواری صورت می پذیرد، پدر، مادر و اعضای خانواده هر یک به کاری مشغول و گرفتارند و فرصت حضور در جمع دوستانه ی خانوده را کمتر پیدا می کنند؛ و از طرفی دیگر؛ تلویزیون با برنامه های متنوع در کاهش ارتباط بین اعضای خانواده، تأثیر زیادی داشته و در موقعیت ها و فرصت های کوتاهی هم که اعضای خانواده پیدا می کنند به علت عدم درک احساسات یکدیگر، ارتباط ناقصی صورت می گیرد و لذا؛ ارتباط یک طرفه بوده و زن و شوهر دچار " بریدگی عاطفی " می گردند

ظاهرا با هم هستند، ولی این ارتباط بیشتر ارتباط فیزیکی است تا ارتباط قلبی و احساسی، به طوری که هر کدام در لاک خود فرو رفته و به دنبال حل معضلات خود دست و پا می زنند. مردان، که در کار و مشاغل روزانه تحت انواع فشارهای روحی و روانی قرار می گیرند زمانی که فراغت حاصل کرده و به خانه روی می آورند، دیگر حال و حوصله ی سخن گفتن و فرصت گوش دادن را ندارند. و برای برآوردن احتیاجات خود، حتی حال استفاده ي از جملات و به کاربردن کلام کامل را ندارند، به طوری که در گفتار خود، تنها از کلمات مقطعّ بهره می برند؛ مثلا می گویند: نهار ... ؛ (لطفا نهار بیاور)؛ چای ...، (لطفا چای بیاور).
در این هنگام، زن که اوقاتی از روز را گذرانیده و منتظر بوده تا شوهر بیا ید و گفتنی های خود را برای او تعریف کند، مواجه با بی حوصلگی شوهر می شود، سخنش را در پیش خود نگه می دارد و حتی از باز گو کردن مسائل ابتدایی و احتیاجات اولیه زندگی و روزمره ي خود، خودداری می کند. از طرفی، شوهر برای گرفتاری ها، خستگی ها و فشار های زندگی، دیگر حوصله شنیدن سخنان طرف مقابل را ندارد و از این سو، زن می خواهد با حرف زدن، احساسات خود را تخلیه کند تا شاید شوهر با شنیدن سخنان وی بر زخم وی مرحمی بگذارد و از دردها و غمهای او بکاهد و به او امید و شادی بدهد؛ ولی شوهر دیگر آمادگی پذیرش این اظهارات را ندارد و همین عدم پذیرش سخنان یکدیگر، منجربه عدم درک و تفاهم شده و در نهایت، ناسازگاری را به دنبال خواهد داشت. گاهی این تعارض ها موجب درگیری هاي لفظی شدیدی می شود و همین پرخاشگری ها، اختلالات شدید روانی درشبکه ارتباطی خانواده به وجود می آورد. این مشکل به سایر اعضای خانواده، یعنی فرزندان نیز منتقل می شود و تاثیر نامطلوبی در شبکه ارتباطی و رفتاری آنان به جای می گذارد.
در پی مطالعات و بررسی هایی که به عمل آمده، روشن گردیده است در این گونه خانواده ها، نارضایتی ها و برخوردهاي نامناسب و ناسالم، موجب بروز بیماریهای جسمانی، افسردگیها، اضطراب ها و کاهش سلامت روانی گردیده به طوری که بسیاری از فرزندان این خانواده ها، از اعتماد به نفس کمتری برخوردارند و با احساس تنهایی و بی تفاوتی، تمایل دارند که در کارها شکست خود را به دیگران استناد دهند و همواره با عدم موفقیت و پیشرفت تحصیلی مواجه می شوند. برخلاف خانواده هایی که دامنه ارتباطات متقابل والدین، وسیع و صمیمانه است و در نتیجه مبادله اطلاعات و احساسات، در اثر فرصت هاي حاصل شده، موجب صمیمیت بیشتر اعضای خانواده، و زمینه رشد اخلاقی و موفقیت تحصیلی فرزندان می گردد.
منبع:
والدین و مربیان مسؤول، رضا فرهادیان، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.




ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :