انتخاب غذا برحسب طبع و مزاج فرد
در طب ایرانی تئوری بنیادی داریم به نام اخلاط چهارگانه (سودا و صفرا و بلغم و خون) و نیز مفاهیم سردی و گرمی که اساس این طب و تمام راهکارهای بهداشتی و درمانی آن بر این تئوری و مفاهیم بنا نهاده شده است. غذا و اصول تغذیه نیز از این تئوری اخلاط اربعه و سردی و گرمی پیروی میکنند.
هر انسانی به طور سرشتی و ژنتیکی دارای طبیعتی است که یا سرد است یا گرم. طبیعت گرم یعنی فرد گرمایی است (تحمل گرما را ندارد و هوای خنک برای وی مناسبتر است.) در زمستان لباس کم میپوشد. آب زیاد میخورد. میل به خنکیها و غذاهای سرد نظیر ماست و خیار و ترشی دارد. در صورت مصرف غذاهای گرم نظیر عسل و خرما و دارچین، بدن او دچار التهاب شده و ممکن است جوش و خارش و کهیر پیدا کند. صورت او سرخ و دستانش داغ است. پرانرژی است. طبیعت سرد یعنی فرد سرمایی است (تحمل سرما را ندارد و هوای گرم برای وی مناسبتر است.) در زمستان لباس زیاد میپوشد. آب کم میخورد. میل به گرمیها و غذاهای گرم نظیر عسل و کنجد، زنجبیل و شیرینیها دارد. در صورت مصرف غذاهای سرد نظیر ماست، خیار، دوغ، گوشت گوساله دچار ناراحتیهایی نظیر آبریزش دهان، پرخوابی، درد اندامها و استخواندرد، سستی عضلات و کسالت و بیحالی و بیحوصلگی خواهد شد. به غیر از گرمی و سردی طبیعت خشکی و تری هم داریم. امتزاج خشکی و تری و گرمی و سردی صفات اخلاط چهارگانه را تشکیل خواهد داد. اخلاط چهارگانه ترکیباتی هستند سیال و مایع که بدین گونه شکل میگیرند:
غذایی که ما میخوریم در کبد تغییر ماهیت داده و فعل و انفعالاتی روی آن صورت میگیرد و به چهار شکل درمیآید: ترکیبی قرمز متمایل به زرد به نام صفرا، که به هضم غذا کمک میکند، حرکات روده را میافزاید، مسیر گردش خون در عروق را باز میکند، تیزی و حدت ذهن میدهد و کارکرد مغزی را میافزاید. صفرا ضد عفونتها است. صفرا از تمام خلطها سبکتر بوده و در صدر خواهد ایستاد. ترکیب دیگر سرخ رنگ است و نام دم یا خلط خون به خود میگیرد که حامل اکسیژن و مواد غذایی به بافتها و سلولهای بدن است و لایهی دوم و پایینتر از صفرا خواهد ایستاد. ترکیب سوم قرمز صورتی یا قرمز کمرنگ است که پایینتر از دم (خون) خواهد ایستاد و بلغم نام دارد و وظیفهی آن تسهیل کار مکانیکی و لغزش مفاصل روی هم، تشکیل بافت عصبی و سلولهای مغزی، آب میانبافتی و شبکههای لنفاوی میباشد.
ترکیب چهارم قرمز تیره و جگری رنگ است که سودا نام دارد و پایینترین لایه و سنگینترین خلط است. وظیفهی طبیعی آن تحریک اشتها، تشکیل بافت استخوانی خواهد بود. صفرا طبیعت گرم و خشک دارد. سودا طبیعت سرد و خشک دارد. دم طبیعت گرم و تر دارد. بلغم طبیعت سرد و تر دارد.
این اخلاط چهارگانه با یکدیگر تعامل و تعادلی دارند که در مسیر گردش خون در جایگاههای طبیعی خود به میزان تعریف شده و متعادل قرار گرفته و وظایف ذاتی خود را انجام میدهند. مشکل درد و بیماریها از آن جا آغاز میگردد که این قرارگیری در جایگاه خاص به هم بخورد و یک یا چند خلط وارد جایگاه دیگری شود (خلط نابهجا) و یا این که کمتر و بیشتر از حد مورد لزوم در مکانی حضور یابند و یا این که کیفیت آنها ضایع شده و به اصطلاح خلطهای فاسد و بد تشکیل شود.
در عالم خلقت علاوه بر انسانها تمام جانداران و حتی موجودات بیجان (گیاهان، جمادات، نباتات، حیوانات) و حتی رنگها و تصویرها و فضاها و هواها و جغرافیای سرزمینها و ... دارای طبع و مزاج خاص خود هستند، که بحث جداگانهای میطلبد. هر مادهی غذایی بسته به طبع و مزاج خود، وقتی وارد بدن میشود موجب تولید اخلاط چهارگانه میگردد. اما یک خلط را بیشتر تولید خواهد کرد. مثلاً کاهو طبع سرد و تر (بلغمزا) دارد و پس از مصرف آن خلط بلغم خون افزایش مییابد. زنجبیل گرم و خشک است (صفرازا) و پس از مصرف آن خلط صفرای خون افزایش مییابد و به همین شکل برنج سرد و خشک (سودازا) و انگور گرم و تر (خونساز یا خونزا) است.
هر کس بسته به طبع و مزاج خود باید نوع غذایی مناسب حال خود برگزیند و بیشتر آن انواع غذاها را مصرف کند. مثالی میزنیم: فردی که طبع گرم صفراوی یا دموی دارد باید غذاهای خنک و سردی مثل آش انار، آش آلو، آب زرشک، خیار، مرکبات، و ماست و ... مصرف کند تا گرمی و حرارت ذاتی او تعدیل شود و در سلامت و تعادل جسمی و گوارشی به سر ببرد. چنین فردی باید کمتر گرمی بخورد و هرگاه غذاهای گرم مصرف کرد باید به همراه آن اقلام سرد و خنک نیز بخورد والا عوارض گرمی (جوش و خارش بدن، گرگرفتگی، بیقراری، کهیر، سوزش ادرار، سوزش سر دل، آفت دهان و ...) او را آزار خواهد داد. بالعکس فردی که طبع سرد بلغمی یا سوداوی دارد باید غذاهای گرم مصرف کند تا سردی ذاتی او تعدیل شود و در سلامت و تعادل جسمی و گوارشی به سر ببرد. چنین فردی باید کمتر سردی بخورد و هرگاه غذاهای سرد مصرف کرد باید به همراه آن اقلام گرم نیز بخورد والا عوارض سردی (بیحالی و ضعف و سستی بدن، خوابآلودگی، نفخ معده، استخواندرد، پفآلودگی صورت و ...) او را آزار خواهد داد. به همین دلیل در طب سنتی هر غذایی یک «مصلح» دارد که سردی یا گرمی غذا را به تعادل میرساند. مثلاً مصلح برنج، زیره و مصلح نان، رازیانه و مصلح گوشت، پیاز و مصلح عدس، گلپر و مصلح انار، گلاب و مصلح شیر، هل و گلاب و مصلح مرغ، زعفران و ... برشمرده شده است.
جمعبندی این بحث این خواهد بود که اوّلاً ما باید مزاج و طبع خود را بشناسیم که حدود دویست علامت دارد و اگر خودمان این اطلاعات و تجربه را نداریم از پزشک کارشناس طب سنتی جویای این مهم باشیم که «خودمان را به خودمان بشناسد». و قطعاً یکی از جنبههای بسیار مهم خودشناسی که مورد تأکید اسلام، حکما، عرفا و فیلسوفان و ائمه معصومین است، همین شناخت طبع و مزاج خود است. ثانیاً برحسب این طبع و مزاج، غذا و حتی پوشاک و بسیاری ملزومات زندگی و شغلی و معیشتی خود را برگزینیم.
زمانی ازدواج درست و صحیح صورت میگیرد که طبع و مزاج زن و مرد، همگون و شبیه به هم باشد. به طور مثال زن یا مردی که دمویمزاج باشند خصوصیت بارز وی سلطهجویی و اقتدارطلبی خواهد بود و مرد و زنی که صفراوی مزاج باشند تند و تیز و بیقرار و دچار عصبانیت زودرس خواهد بود و مرد و زنی که سوداوی مزاج است، وسواسی و ترسو و کمتحمل است و مرد و زن بلغمیمزاج آرام و مطیع و بردبار خواهد بود.
در گزینش نیروی انسانی برای هر مجموعهی کاری نیز طبایع و مزاجها فوقالعاده کاربردی است. به طور مثال سرباز یا کارگر باید پرانرژی، شجاع و جسور باشد که خصلت دمویها است. مدیر و طراح و محقق باید دقیق، پیگیر، باهوش، بااراده، ریزبین، منظم و سیستمساز باشد که خصلت صفراوی مزاجها است. قاضی، پزشک، مربی ورزشی باید وسواسگونه و سختگیرانه و دقیق روی کارش نظارت کند که تا حدی صفت سوداویها است. (اگر عاشق دیوانه جستجو میکنید، فرد سوداوی مزاج را برگزینید!)
کارمند، فروشنده، هنرمند، سرایدار باید بلغمی مزاج باشد تا مطیع، آرام و صبور باشد و چون و چرا در کار نیاورد.