به دخت

 




دختر خیلی خوب است

از پله‌ها که بالا می‌رفتم، امام من و بچه را دیدند. لبخند زدند...

دختردار شدم. گفتم بچه را ببرم امام ببینند. از پله‌ها که بالا می‌رفتم، امام من و بچه را دیدند. لبخند زدند.
پرسیدند: بچه‌ی خودت است؟
گفتم: بله!

دست‌هایشان را آوردند جلو که بچه را بگیرند و پرسیدند: دختر است یا پسر؟
گفتم: دختر.
بچه را خیلی مهربان بغل گرفتند. صورتشان را روی صورت بچه گذاشتند و پیشانی بچه را بوسیدند. بعد گفتند: دختر خیلی خوب است.
در گوش بچه دعا خواندند و بعد پرسیدند: اسمش چیست؟
گفتم اسم نگذاشته‌ایم که شما بگذارید.
گفتند: فاطمه خیلی خوب است و این جمله را سه بار تکرار کردند.

 

 

1393/1/7




ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :