به دخت

 




اگر اعتماد به نفستان کم است، بخوانید

روان شناسی اعتماد به نفس:

اعتماد به نفس هر کس بر اساس تجربه های کودکی، الگوهای تربیتی و شرایط محیطی شکل می گیرد.

اعتماد به نفس تصور و بینشی است که هر کس درباره توانایی ها، امکانات و شکل ظاهری اش دارد. این مقوله پیچیده به تدریج و طی سالیان دراز شکل می گیرد و در شرایط گوناگون دچار نوسان و تغییر می شود. بروز یک حادثه ناگوار در زندگی ممکن است اعتماد به نفس را کاملاً تخریب کند و گاهی یک رویداد مثبت آن را قوت می بخشد. در این فرصت بیایید به جنبه منفی آن از دیدگاه روان شناختی بنگریم.

ذهن انسان بدون اعتماد به نفس، مانند فیلتری است که به هیچ وجه اجازه ورود داده های مثبت و واقع گرایانه را نمی دهد و آنچه وارد آن می شود، فقط افکار منفی و تصورهای غیرواقعی است. چنین فردی فقط به ضعف ها و باورهای نادرستش اهمیت می دهد. اعتماد به نفس انسان ها تحت تأثیر باورهای بنیادین آنها در زندگی است و هر فردی این باورها را بر اساس تجربه های کودکی، الگوهای تربیتی و شرایط محیطی بدست می آورد. گاهی در این مسیر پر پیچ و خم، رویدادهایی اتفاق می افتد که روی اعتماد به نفس فرد اثری منفی دارد و به مرور باعث کاهش آن و شکل گرفتن شخصیت با مشکلات فراوان فردی و اجتماعی می شود.

چگونه اعتماد به نفس کاهش می یابد؟

دانش روان پزشکی ریشه های متعددی برای ضعف اعتماد به نفس برشمرده است و ریشه اعتماد به نفس پایین را در این عوامل می داند:

کودک آزاری: کودک آزاری می تواند یا"جسمی" باشد یا "کلامی" باشد. سوء استفاده جنسی، توهین و تحقیر(تحقیر همیشه به معنای استفاده از الفاظ رکیک نیست. همین که به کودک القا کنیم دیگری از تو بهتر است، او را تحقیر کرده ایم)، اشتغال به کارهای سنگین و حتی نامگذاری نامناسب(اسمی که باعث شود کودک در مدرسه مورد تمسخر دیگران قرار بگیرد) کودک آزاری تلقی می شوند.

کودک آزاری تهدیدی: این نوع کودک آزاری در کشورهایی مانند چین، هندوستان و ایران به شدت رواج دارد و روز به روز بر دامنه آن افزوده می شود. برخی والدین بچه ها را به اجبار وارد یک رقابت نفسگیر می کنند. این رقابت همان درس خواندن و ورود به مدرسه تیزهوشان و قبولی در دانشگاه است که متأسفانه دولت و مؤسسه های آموزشی هم به آن دامن می زنند و با این کار گاهی سال های زیادی از بهترین سال های زندگی کودک یا نوجوان را از او می گیرند.

مقایسه کودک با دیگران:

این نوع مقایسه دو نوع است؛ در نوع اول کودک تلاش می کند مثلا با گرفتن نمره خوب والدین را خوشحال کند اما رفتار غلط والدین ناخودآگاه پیام دیگری به او می دهد مثلاً وقتی در یکی از دروس نمره 19 می گیرد والدین او را تشویق می کنند ولی بعد از چند دقیقه از او می پرسند کسی در کلاس نمره 20 گرفته است؟ آنها یا این سؤال به کودک می گویند همکلاسی ات از تو برتر است. در نوع دوم و شدیدتر، پدر و مادر کل شخصیت کودک را زیر سؤال می برند و می گویند ما دوست داریم تو شبیه فلان کس باشی! این پیام بسیار خطرناک تر از قبلی و در واقع له و خرد کردن شخصیت کودک است و عواقب جبران ناپذیری هم دارد.

حمایت بیش از حد:

این حمایت به خصوص از کودکان دچار بیماری های مزمن انجام می شود. کودکانی که با بیماری های جسمی متولد می شوند، اگر به خوبی حمایت نشوند، در آینده اعتماد به نفس پایینی خواهند داشت. گاهی هم کودک ناگهان به یک بیماری مبتلا می شود و آنقدر از پدر و مادر حمایت می گیرد که عملاً وقتی بزرگترشد، به انسانی دست و پا چلفتی تبدیل میشود که از انجام ساده ترین کارها عاجز است و این عجز و ناتوانی روی اعتماد به نفس او اثری منفی می گذارد.

مرگ والد قبل از 11 سالگی: مرگ والد یا والدین، اثر بدی در روحیه کودک دارد به خصوص اگر علت مرگ، قتل باشد زیرا این ذهنیت در او شکل می گیرد که عملاً دنیا جای ناامنی است و می تواند عزیزترین کسانش را در یک لحظه از او بگیرد. در هر صورت اگر دیگر والد زنده بتواند به خوبی از کودک حمایت کند، چندان مشکلی پیش نخواهد آمد.

حوادث اجتماعی نظیر جنگ یا تبعید: ترک کاشانه در اثر جنگ یا مهاجرت و ورود از یک فرهنگ کوچک به یک فرهنگ بزرگ تر و وفق پیدا نکردن با محیط جدید، آثار مخربی روی روان فرد خواهد داشت.

محبت ندیدن از والدین: هیچ کودکی با خیال راحت به خواب نمی رود مگر از عشق والدینش به خود مطمئن شود. تشویق، ایجاد رابطه عاطفی و وقت گذراندن با کودک نقش بسزایی در بالا بردن اعتماد به نفس کودک دارد.

آنها چه مشخصاتی دارند؟

برخی از مهم ترین ویژگی های افرادی که ضعف اعتماد به نفس دارند، عبارت است از:

مضطربند: انسان های با اعتماد به نفس پایین معمولاً مضطربند و آنهایی هم که به ظاهر اضطراب ندارند، از موقعیت های اضطراب آور به شکل خودآگاه یا ناخودآگاه گریزانند مثلاً از حضور در جمع غریبه ها اجتناب می کنند تا با مشکلی مواجه نشوند.

خود را دوست داشتنی نمی بینند: افرادی که اعتماد به نفسشان پایین است، شخصیت بی ثباتی دارند و به هیچ وجه خود را ارزشمند و دوست داشتنی نمی بینند و اغلب با کسانی ازدواج می کنند که اختلاف سطح فوق العاده ای با او داشته باشند و فقط در این نوع رابطه است که احساس امنیت می کنند. گاهی هم به روابطی پر از تحقیر و توهین ادامه می دهند و هرگونه رفتار بد طرف مقابل را می بخشند فقط به این دلیل که از تنهایی و استقلال هراس دارند. انسان ها بر اساس تفکرشان جفت خود را انتخاب می کنند نه جایگاه اجتماعی.

قدرت نه گفتن ندارند: نداشتن شهامت نه گفتن بجا و به موقع باعث می شود دیگران تصور کنند چنین فردی شعور چندانی ندارد و می توانند از او سوء استفاده کنند. غافل از اینکه آنها از درون ناراحتند و احساساتشان را بروز نمی دهند زیرا هرگونه اظهارنظر و خواسته ای از جانب خود را به حساب پرتوقعی می گذارند و ترجیح می دهند مخالفت و خشمشان را بروز ندهند.

قدردان نیستند: وقتی کسی به آنها ابراز علاقه و عشق می کند، ناخودآگاه به خود می گویند او چه بدبخت است که از من خوشش آمده، بنابراین به ابراز احساسات شخص مقابل جوابی نمی دهند. آنها به دنبال آدم های خاص و دست نیافتنی هستند. البته انسان های ایده آل و دور از دسترس هم به نوبه خودشان مشکل سازند.

از طرد شدن می هراسند: این روزها در روابط پسر و دختر گاهی رفتاری مشاهده می کنیم که نوعی لگد زدن یا اذیت کردن بی دلیل جنس مخالف است. این رفتار مختص افرادی است که اعتماد به نفس پایینی دارند و از آنجا که خود را دوست داشتنی نمی بینند، با این رفتار می خواهند جنس مخالفشان را امتحان کنند و ببینند آیا با آزار و اذیت، او باز هم به رابطه خود ادامه خواهد داد یا نه. متأسفانه این افراد در این کار آنقدر افراط می کنند که طرف مقابل دلسرد می شود و طردشان می کند.

دانش آموز مادام العمرند:

دانش آموزان مادام العمر به دلیل ترس از حضور در جمع و این تصور که کار بلد نیستند، سعی می کنند از پذیرفتن مسئولیت شانه خالی کنند. به همین دلیل برای پوشش گذاشتن روی بیکاری، مدام در حال گرفتن مدرک و وقت تلف کردن هستند و به این ترتیب درس خواندنشان تمامی ندارد.

همه کاره هیچ کاره اند: از هر کار و موضوعی اطلاع دارند؛ نقاشی می دانند، زبان انگلیسی خوانده اند، معرق کاری بلدند، مهندس معماری اند، و... ولی هر کدام را نیمه کاره رها می کنند چون وقتی وارد یک رشته خاص می شوند، فکر می کنند به راحتی باید آن را یاد بگیرند اما با بروز اولین مشکل پشیمان می شوند و سراغ چیز دیگری می روند. اغلب آنها تصور می کنند بقیه مردم به آسانی به خواسته هایشان می رسند در صورتی که چنین نیست.

پرخاشگرند: برخی از انسان هایی که اعتماد به نفس پایین دارند، پرخاشگری می کنند تا اعتماد به نفس پایینشان را پشت این رفتار پنهان کنند.

خود شیفته اند: برای اینکه درد کمبود اعتماد به نفس و کوچک پنداری درونی شان را تسکین دهند، دچار یک مکانیسم دفاعی به نام غرور و تکبر می شوند و به شدت خود را محق می دانند دیگران را استثمار کنند و هیچ توجهی به زشتی رفتارشان ندارند.

راهکارچیست؟ ساده اندیشی است که تصور کنیم اعتماد به نفس از بین رفته با چند راهکار برطرف می شود. اعتماد به نفس طی عمر آدمی شکل می گیرد و حاصل لحظه به لحظه زندگی ماست و اصلاح و ترمیم آن بس دشوار است اما توصیه های زیر اعتماد به نفس را تا حدودی ترمیم می کند:

روان درمانی: روان درمانی باورهای بنیادین فرد را هدف قرار می دهد و به دلیل آنکه انسان ها خودآگاه تمایلی ندارند به باورهای بنیادین خود دست یابند، پس فقط درمانگران حرفه ای می توانند در این زمینه کمک کنند. روان درمانی مختص کسانی است که ساختار شخصیتی شان دچار اعتماد به نفس پایین است. غیر از روان درمانی طولانی که حداقل یک سال وقت می برد، راه دیگری برای درمان وجود ندارد و 2 روش اصلی هم عبارتند از: روان درمانی شناختی رفتاری، به خصوص شاخه ای از آن که طرح واره درمانی نام دارد و روان درمانی تحلیلی سایکودینامیک که فرم جدیدتر و امروزی تر است.

کارکنید: به طور کلی جوانانی که تا 24-23 سالگی کار نمی کنند و نیازی هم به آن ندارند، آنقدر در خانه می نشینند تا افسرده شوند و اعتماد به نفسشان کاهش می یابد. اشتغال به یک کار مثبت می تواند تا حدود زیادی اعتماد به نفس را بالا ببرد.

سرگرمی داشته باشید: اعتماد به نفستان کم شده؟ باید خودتان را سرگرم کنید و تفریح سالمی داشته باشید! تفریح را برای تفریح انجام دهید نه تفریح را برای رقابت زیرا در تفریح های مسابقه ای همیشه لازم است یک نفر برنده باشد و اینجاست که پیروز نشدن ممکن است باعث احساس سرخوردگی شما شود.

از ذهن خوانی پرهیز کنید: یکی از مهم ترین خطاهای شناختی، ذهن خوانی است. اینکه همیشه روی این نکته متمرکز شوید که دیگران چه فکری درباره شما دارند بسیار عذاب آور است و باعث تضعیف اعتماد به نفستان می شود.

شخصی سازی نکنید: چنین آدم هایی اغلب هر اتفاقی را به خود ربط می دهند و خود را مسئول همه حوادث می دانند. خودتان را محور قرار ندهید و در صدد جلب رضایت همگان نباشید.

مثبت ها را نادیده نگیرید: اجازه ندهید افکار منفی مثل "بی کفایتم، لیسانس من چه ارزشی دارد" و... وارد ذهنتان شود. روی نکته های مثبت زندگی تان بیشتر تأمل کنید.

مقایسه نکنید: از مقایسه های بی منطق غیر اصولی و ناکارآمد اجتناب کنید. آنچه می بینید، ظاهر است و شما از تمام زندگی دیگران اطلاع ندارید. چه بسا شما از آنها موفق ترید. موفقیت یک رمز دارد و آن سماجت و پشتکار است.

نه گفتن را بیاموزید:

اگر کاری برایتان خوشایند نیست، آن را انجام ندهید. شما مجبور نیستید خود را برای شاد کردن دیگران ناراحت کنید. نه گفتن را بیاموزید و مخالفت خود را به راحتی ابراز کنید.

تهیه و تنظیم: مریم ستاری

 

مطالب مرتبط:

مهارت در ایجاد شادی و شادمانی در خانواده

ضرورت مهارت های مقابله با فشارهای روانی

 

1392/11/19




ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 


کلمات کلیدی روان شناسی اعتماد به نفس , علل کاهش اعتماد به نفس , بانونت. , مهارتهای زندگی ,


نام شما : ایمیل دوست شما :