به دخت

 




دخترها هم عاشق می شوند (2)

نمی خواهم به بحث مطوّل و ملال آور تأثیرپذیری یا تأثیرگذری رسانه ها از جامعه یا بر جامعه وارد شوم؛ اما نمی توانم از گفتن این نیز بگذرم که: سریال های تلویزیونی یک قدم به نشان دادن وضعیت واقعی عشق ورزی در جامعه نزدیک شدند و نشان دادند که دخترهایی هم هستند که عاشق می شوند؛ اما در عین حال، دو قدم هم عقب رفتند.

این روند دقیقا مشابه همه ی پدیده های اجتماعی چند لایه ای است که در ظرف رسانه های پرطرفدار عمومی ریخته شده و معمولا با رویکردی تقلیل گرایانه، به بعدی خاص و معمولا مخاطب جذب کن محدود می شود.

درباره ی موضوع خاص ما نیز جایی که باید بر آن تمرکز شده و نشان داده می شد و آدم های پای نمایش خود را در بستر آن می دیدند، دقیقا همان جا نادیده گرفته شد. داستان این سریال ها معمولاً از دو حال خارج نمی شوند: یا صرفاً به نمایشی مبتذل و ظاهراً خنده آور از دختری بسنده می شود که با نقشه ها و حربه های ی احمقانه، به این در و آن در می زند تا عشقش را به پسری اثبات کند که در ابتدا از او خوشش نمی آید و البته طی اتفاقی، سر پسر به سنگ میخورد و می فهمد باید عاشق همین دختر شود.

یا به نمایشی شیرین از دختری اکتفا می شود که معمولا عاشق یکی از نزدیکانش، اغلب یکی از اقوام، شده است و اتفاقا بسیار زود می بینیم که پسر هم عاشق اوست و او نمی دانسته و همه چیز به خیر و خوشی ختم می شود. جاهایی هم که قضیه تلخ است و سرانجامی ندارد، اوضاع آنقدر ویژه است که به زندگی معمولی ما و آدم های اطرافمان ربطی پیدا نمی کند.

نمی خواهم بگویم وضعیتی که این سریال ها از داستان عاشق شدن دخترها نشان می دهد، چقدر از جامعه دور است؛ چون برای همه ی کسانی که در این جامعه زندگی می کنند، همین زندگی کردن کافی است تا این را بدانند. عشق های دختر به پسری که شنیده ایم، به خصوص در خانواده های طبقه ی متوسط و پایین که اکثریت جامعه ی حتی شهری ما را تشکیل می دهند، معمولا در اوضاعی عادی و به دور از هر گونه موقعیت خاص، آن قدر تلخ هست که به درام کردن نیاز نداشته باشد.

 

کسی مثل احمق ها در جمعی که همه مشغول صحبت هستند و معشوق پسر هم وجود دارد، دائما با حرف های پسر ماجرا مخالفت می کند، دختری در جمع ذوق نمی کند از حرف های پسری که دوستش دارد و معمولا هم هیچ اتفاقی پسر را عاشق دختر نمی کند.

 

این عشق ها معمولاً ابراز نشده باقی می ماند و سرانجام خوبی نیز ندارد.  کدام یکی از ازدواج هایی که در زندگی دیده ایم، با عشقی شروع شده است که دختر آغاز کننده ی آن بوده است؟

قصد من این است که بگویم اگر چه تلویزیون در نمایش عشق های دختر به پسر قدری جلو رفته است، آن قدر آن را بی مایه و مبتذل تصویر کرده است که تلقی چهره ی این نوع رابطه در سطح عمومی جامعه، بیشتر به بازی مضحکه واری تبدیل شده است. در واضح ترین و ساده ترین شکل ممکن، اگر با نگاهی خوش بینانه، هدف پرداخت این نوع عشق ها، طبیعی شدن آن در جامعه و خارج شدن آن از وضعیت تابوی قبلی بوده، قضیه به طرز بی رحمانه ای، به ضد خودش تبدیل شده است. ماجرا سخت تر از قبل شده است؛ قبل از اینکه در رسانه ها صحبتی از عاشق شدن دخترها باشد.

ادامه دارد...

نویسنده: حمید بوالی

 

مطالب مرتبط:

دخترها هم عاشق می شوند!

چراخواستگاری پسر ازدختر؟

 

1392/8/11

 

 




ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 


کلمات کلیدی بانونت، سینما، عشق، دختر، تلویزیون ,


نام شما : ایمیل دوست شما :