به دخت

 




واقعاً احساس خوشبختی می‌کردم

وقتی این مرد بزرگ از جبهه به خانه می‌آمد، آن‌قدر کار کرده بود که شده بود یک پوست و استخوان و حتی روزها گرسنگی کشیده بود، جاده‌ها و بیابان‌ها را برای شناسایی پشت سر گذاشته بود، اما در خانه اثری از این خستگی بروز نمی‌داد.

می‌نشست و به من می‌گفت در این چند روزی که نبودم چه کار کرده‌ای؟ چه کتابی خوانده‌ای؟ و همان حرف‌هایی که یک زن در نهایت به دنبالش هست. من واقعاً احساس خوشبختی می‌کردم./راوی: همسر سردار شهید حسن باقری


1392/5/26




ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 


کلمات کلیدی احساس خوشبختی،سرداران شهید ,


نام شما : ایمیل دوست شما :