افت تحصیلی یا رکود علمی
روابط دختر و پسر باعث می شوند که دو طرف، تمام فکر، توجه و تمرکز خود را صرف دیدارها و ملاقات های حضوری و تلفنی خود کنند و این، بزرگ ترین مانع رشد و ترقی علمی است، زیرا تحصیل دانش، نیازمند تمرکز نیروهای فکری و روحی است.
دل مشغولی و اضطرابی که بر اثر این گونه پیوندها پدید می آید، بزرگ ترین سد راه تعالی علمی و تحصیلی است؛ از این رو، مشاوران مدارس و دانشگاه ها توصیه می کنند که هنگام تحصیل و امتحانات، مراسم خواستگاری و عقد را به تأخیر اندازند؛ تا افراد بتوانند با تمرکز و آسودگی خیال، در انجام تکالیف درسی و امتحانات موفق شوند؛ چه رسد به روابط فرصت سوز مستمری که بسیار انرژیسوز است!
مطالعه و درس، در زندگی هر انسانی، به ویژه در دوران دانشآموزی، از مهم ترین عوامل سازنده شخصیت است که فدا کردن آن به خاطر تن دادن به دوستیهای احساسی و غیرآگاهانه و پاسخگویی به خواست های تمام نشدنی هوس و میدان دادن به میل جنسی، خطایی نابخشودنی و شکستی بزرگ و رسواکننده است.
تجربه نشان داده که این نوجوانان و جوانان، به علت پریشانی افکار و حواسپرتی، ذوق درس خواندن و اشتیاق هرگونه مطالعهای را –اعم از کتابهای درسی و غیردرسی- به کلی از دست میدهند.
اگر زندگی بزرگان، شخصیت های علمی، محققین، نوابغ و دانشمندان و متفکرین را مطالعه کنیم، متوجه خواهیم شد که همه آنان افرادی بودهاند که از خوش گذرانی ها و هوسبازی کنار کشیدهاند و احتیاجات جسمی و غریزی خود را از طریق مشروع و معقول و در حد اعتدال برآوردهاند. البته شاید شما که این سطور را مطالعه می کنید، این سؤال در ذهنتان پدیدار شود که خیلی از نخبه ها و برترین ها از کسانی هستند که اهل معصیت و رابطه نامشروع هستند و این کلیت دلیل شما را نقض می کند؛ باید در پاسخ گفت که این افراد ممکن است چند صباحی به خاطر استعداد و توانایی و امکانات، خود را در مسیر علمی موفق بدانند، ولی آمار نشان می دهد که این یک رونق سطحی است و بالاخره به افول می گراید. این علم و استعداد چون به گناه آغشته شده، نتیجهای جز ضلالت به همراه ندارد. به قول شیخ بهائی:
علم رسمی سر به سر قیل است و قال
نه از او کیفیتــی حاصــل نه حـــال
دروغ بزرگی است اگر کسی بگوید که میل جنسی، سراسر وجودش را گرفته و ذهن و زبان او را دوستیهای نامطلوب با جنس مخالف پُر ساخته، اما از نظر درس، مطالعه و تحقیقات علمی، لطمه ی اساسی بر او وارد نشده است: به ویژه در دوران نوجوانی و جوانی، تحقق چنین امری از محالات است. گاهی در دانشکده علوم پزشکی اصفهان، دانشجویان موفقی برای مشاوره به من مراجعه می کنند. از آنها میپرسم که چه عاملی باعث رشد علمی آنها شده است؟ میگویند: گاهی ما اینقدر مشغول تحصیل علم بودیم که به هیچ وجه وجود جنس مخالف را نه تنها احساس نمیکردیم ، بلکه با کمال بیخیالی در محیط دانشگاه از کنار آن گذر میکردیم و این باعث میشد که هیچ فکر و اندیشهای جز درس خواندن ذهن ما را فرا نگیرد.
با شکل گیری روابط عاطفی دختر و پسر و افزایش تدریجی آن، زمینه وابستگی آن ها به یکدیگر و تشدید آن فراهم می شود و از آن جا که نیاز به محبت ورزیدن و مورد محبت واقع شدن، در دوران جوانی به اوج خود می رسد و فضای نسبتاً مناسبی برای ارضای این نیاز (هرچند به طور غیر صحیح آن) در محیط آموزشی و دانشگاهی وجود دارد، به شکل خودکار، دختر و پسر در این مجرا قرار می گیرند؛ در اکثر موارد، به طور ناگهانی و بدون توجه به نتیجه کار، گرفتار چنین گردابی می شوند و آن را با عنوان های عرف پسند و موجه، پوشش می دهند و باطن غیر موجه آن را با ظاهری نیکو و پسندیده جلوه گر می نمایند.
به این ترتیب، علاقه ی ابتدایی شدت یافته، با وجود تصمیم اولیه دو طرف یا یکی از آنها، کم کم به وابستگی به یکدیگر تبدیل می شود. این وابستگی، در بسیاری موارد –شاید در تمام موراد- آفت بزرگی برای تمرکز حواس، تحصیل و تفکر عمیق در امور درسی می شود؛ به گونه ای که گاهی مطالعه و حضور در کلاس درس را غیرممکن می سازد و هر کدام از آن ها در تمام اوقات شبانه روز و حتی در کلاس درس، در فکر طرف مقابل است. این سخن، ادعای بدون پشتوانه ای نیست و اگر به نوشته های چنین افرادی مراجعه کنیم، مثنوی هفتادمن کاغذ می شود.
این وضعیت تا جایی ادامه پیدا می کند که لذت دیدار محبوب و همنشینی و همراهی با او، لذت علم و کشف حقایق علمی را از انسان می گیرد و این شخص دیگر نمی تواند به مراتب علمی و اکتشافات علمی بزرگ بیندیشد؛ چرا که حضرت علی (ع) فرمودند: «لا تجتمع العزیمه و الولیمه؛ کار بزرگ و سور چرانی با هم جمع نمی شود» این یک سنت است که خداوند در نهان و نهاد عالم و وجود انسانی به ودیعت گذاشته است؛ که ارتباط نادرست با جنس مخالف آن را رقم می زند.
برگرفته از کتاب رازهای ارتباط با جنس مخالف نوشته ی مسلم داوودی نژاد
تهیه و تنظیم: زهرا درویشوند
1392/5/19