به عشقهای دختر و پسری دامن نزنید!
نقد بر سریال مادرانه:مادرانه سریالی است که این شبها پس از افطار از شبکه ۳ پخش میشود. این ملودرام خانوادگی که بر خلاف بسیاری سریالهای رمضانی سالهای پیش هیچ ارتباطی با مناسبت ماه مبارک رمضان ندارد، با نگاهی تکراری به برخی معضلات امروز جامعه نگریسته است. روابط پسر و دختر، طلاق و عوارض آن، خشونت و فاصله گرفتن یک پدر از فرزندانش، کلاه برداری و فساد مالی و... محورهای اساسی «مادرانه» است.
ظرفیتهای از دست رفته در «مادرانه»
در این سریال «اردلان» که نماد یک پدر خودخواه، پول پرست و خشن است، برای رسیدن به مقاصد خود حاضر به انجام هر کاری است خواه آتش زدن یک مرکز ترک اعتیاد باشد یا برهم زدن یک مدرسه دخترانه! در دیالوگی در سریال او به یک بولدوزر تشبیه میشود. این تأکید بیش از حد روی شخصیت منفی و بیان انواع عبارات سرد و خشونت بار، چیزی نیست که از یک سریال مناسبتی، مورد انتظار باشد. ماه رمضان بهترین زمان برای جمع کردن اعضای خانوادهها کنار هم است. با توجه با معضلات فرهنگی که امروزه جامعه ما به خصوص نسل جوان را تهدید میکند، میتوان از ظرفیت سریالهای تلویزیونی، به بهترین شکل برای ارائه پیامهای اخلاقی واجتماعی استفاده کرد و این همان ظرفیت بزرگی است که «مادرانه» از دست داده است
تبلیغ برای پدری که پدر نیست
در این سریال، اگرچه قصد نویسنده، به تصویر کشیدن معضلات یک خانواده از هم پاشیده بوده است؛ خانوادهای که در آن، پدر، یک سوئیت جداگانه در منزل دارد و دور از فرزندانش زندگی میکند، اما زمانی این رویکرد در نظر مخاطب جا میافتد که در مقابل، ما شاهد یک کانون خانواده گرم و صمیمی نیز باشیم. به نظر میرسد که اگر «محمد جواد» که نقطه مقابل شخصیت منفی اردلان است، فرزندی میداشت که اوهم از نظر رفتار و اخلاق نقطه مقابل رها میبود، قضاوت برای بیننده راحتتر میشد. اما مشکل این سریال وقتی بیشتر می شود که نقطه تاریک اصلی این سریال یعنی اردلان به رغم شخصیت منفیاش، در بین مخاطبان محبوبتر از شخصیتهای مثبت سریال است. یعنی حتی اگر این سریال به دنبال نشان دادن ضعفهای شخصیتی اردلان است، نوع پرداخت به این شخصیت به گونهای است که مخاطب شیفته شخصیت منفی آن میشود و او بیشتر حالت یک قهرمان را پیدا میکند تا یک همسر دروغ گو، نامزد بیوجدان، مادی، و یک پدر بیتعهد... بنابراین چنین پرداختی نه تنها به نتیجه دلخواه خود نمیرسد بلکه حتی میتواند زمینه بروز این رفتارها را در جامعه بیشتر کند و در واقع تایید کننده این نوع رفتارها باشد. مشکل اینجاست که این سریال در ارائه تصویر قهرمان دچار نقص است. اگر ما آن پیرمرد ویلچرنشین سریال را، مظهر خوبی بدانیم به جز چند تصویر کوتاه و چند بیت شعر تا به حال چیزی از او ندیدهایم .
مخدوش کرن جایگاه پدر ایرانی
بدون تردید، جایگاه «پدر» در دین و سنت ما و فرهنگ خانواده ایرانی، جایگاه والایی است. پدر ستون خانواده است و هر گونه کم کاری او در این وظیفه، آسیبهای جدی و جبرانناپذیری را برای اعضای خانواده به دنبال خواهد داشت. ای کاش فرصت مغتنم ماه رمضان، با سریالهایی پر میشد که سرشار از محبت، عشق و از خود گذشتگی بود. پایان این سریال هر چه میخواهد باشد، در هر صورت قبح دوستی دختر و پسر را میشکند. درست است که این آفت اخلاقی امروزه گریبان گیر خانوادههای ما شده، اما چه کسانی مقصر هستند؟ والدین؟ فضای فرهنگی جدید جامعه که به روز بودن و آزادی بیقید و شرط افراد را ترویج میکند؟ کم کاری نهادهای آموزشی و به خصوص مدارس؟ یا نقش منفی و بدآموزیهای رسانهها، شبکههای ماهوارهای و حتی صدا و سیما؟علاوه براینها نقش کم رنگ مدرسه به عنوان یک نهاد مؤثر تعلیم و تربیت در این سریال کاملا محسوس است. مدرسه بیشتر به مکانی برای بیان گذشته تلخ مدیر مدرسه و کشمکشهای روحی و بحثهای عشقی تبدیل شده تا محیطی برای حل مسائل دختری که نیاز به کمک و مشاوره دارد!
به عشقهای دختر و پسری دامن نزنید!
بدون شک همه مقصر هستند اما وظیفه رسانه جمعی ایجاب میکند که از قبح شکنی این موارد جلوگیری کند نه اینکه خیلی راحت و کاملا بیپرده به این موضوع بپردازد تا جایی که همه ما به «رها» حق بدهیم برای پرکردن خلأ عاطفی ناشی از کمبود مادر و پدر، معتاد و وابسته یک جوان شیاد مواد فروش بشود! رسانه ملی نباید خودش خطوط قرمز را بشکند و به عادی سازی روابط پسر و دختر دامن بزند. این مسأله حتی اگر در جهت نشان دادن این باشد که «عشقهای خیابانی در همان خیابان هم تمام میشوند»، مجوزی برای پرداختن شفاف و بدآموزانه به موضوع را صادر نمیکند. این عشق برخلاف عرف جامعه، از جانب یک دختر ابراز میشود. رها برای نگه داشتن دوست پسرش، حاضر است زندگی پدرش را خراب کند و حتی دانستن اینکه فرزاد به دنبال پول پدر او است، ذهن تاریکش را روشن نمیکند!نوجوانی که شاهد این گونه سریالهاست، به اقتضای سن و تمایلات خود، طوری که دوست دارد از این سریال نتیجه گیری میکند... اینکه برای رسیدن به خواستههای خود رودرروی خانوادهاش میتواند بایستد، لحن صحبت، طرز نگاه و تفکرش به جایگاه پدر و مادر در خانواده، با توجه به ارضای نیازها و خواستههای او باید تغییر کند و ...
نوجوانان از دیدن «مادرانه»ها چه میآموزند؟
باید ازخودمان سوال کنیم آیا دیدن این گونه سریالها برای نوجوانان مفید است؟ و آیا آن نتیجه مثبتی که این قبیل برنامهها به دنبال آن هستند، محقق خواهد شد؟
هرچند که در نظر برخی، امروزه خانوادههای زیادی با موضوع دوستیهای خیابانی و اعتیاد فرزندانشان دست به گریبان هستند، اما این روش قبحزدایانه از موضوع نیز به هیچوجه مناسب سن و سال نوجوانان ما نیست.
ای کاش سریالهای مناسبتی ما الگوی یک خانواده موفق، اسلامی باشند. سریالهایی که مملو از عشقهای مادرانه و پدرانه و روابط سالم و مستحکم فرزندان با خانواده و اجتماع است، نه خیانت، مثلثهای عشقی، طلاق و...این سریال حتی اگر بهترین پایان دنیا راهم داشته باشد، عادی نشان دادن یک ناهنجاری اجتماعی بدون پرداخت روانشناسانه و در نظر گرفتن ظرایف انعکاس این تصویر، نتیجه منفی خود را خواهد داشت.
پیام مثبت این سریال در زیر خروارها تصویر و پیام منفی گُم شده و دیده نمی شود!
1392/5/12