به دخت

 




تفريح پيامبر خدا

ام ذر(همسر ابوذر غفاري)

اين زن بهمراه همسر بزرگوار خود ، اسلام آورد . هرگاه پيامبر خدا قصد تفريح داشت ، از ابوذر مي خواست كه درباره آغاز مسلماني خود سخن بگويد . ابوذر چنين مي گفت : بتي داشتم كه ((نهم)) ناميده مي شد

روزي مقداري شير دوشيدم و در حضور او گذاشتم . همينكه از حال بت و غذايش غافل شدم ، سگي از راه رسيد و شير را نوشيد و پاي خود را بلند كرد و بر او بول كرد ! گفتم : هان اي نهم ، فهميدم كه ترا شرافت و ارزشي نيست ! بچشم خودم ديدم كه سگي بتو اهانت كرد و نتوانستي او را از خود دور گرداني !1 ام ذر كه صداي مرا شنيده بود گفت : گناهي بزرگ مرتكب شدي و خداي خود را مورد بي احترامي قرار دادي . من جريان را براي او تعريف كردم . او گفت : پسر وهب ، خدايي براي ما بجوي كه كريم و بخشنده و بزرگ باشد . كسي كه نتواند در برابر خويش از سگي دفاع كند ، خدا نيست . جز مردم گمراه و بي خرد ، در برابر سنگ ، سجده نمي كنند .2 پيامبر خدا در جوابش مي فرمود : ((ام ذر راست گفته است . جز مردم گمراه و بي خرد ، در برابر سنگ سجده نمي كنند)) ام ذر در رديف صحابيه هاي پيامبر گرامي اسلام قرار دارد . مي گويد : از پيامبر خدا شنيدم كه من و هر كس كه متكفل يتيمي باشد در روز قيامت ، مثل اين دو انگشت هستيم .3 اين زن ، شاعره و از ارادتمندان علي (ع) است . هنگامي كه اباذر در تبعيدگاه خود ربذه زندگي پرهيجان و سراسر مبارزاتي خود را بدرود گفت ، ام ذر با دختر خويش به خانه علي (ع) آمد و تحت حمايت و سرپرستي آن بزرگوار قرار گرفتند .4 در سال ششم هجري ، ابوذر مشغول چرانيدن شتران پيامبر بود . عيينه بن حصن فزاري به همراه چهل سوار ، يورش آوردند و شتران را به غارت بردند و پسر ابوذر را شهيد كردند و ام ذر را به اسارت بردند . مردي از غفار نيز به قتل رسانيدند . از دلاوريها و رشادتهاي اين بانوي قهرمان و داغديده ، اين بود كه غارتگران را غافل كرد و سوار بر يكي از شترها شبانه فرار كرد و به مدينه آمد . هنگامي كه خدمت پيامبر آمد ، عرض كرد : نذر كرده ام كه اگر نجات يافتم ، اين شتر را قرباني كنم . حضرت فرمود : آيا پاداش شتري كه تو را به منزل رسانده ، اين است ؟ سپس فرمود : ((لا نذر في معصيه و لا لاحدفيما لا يملك)) در معصيت و در مال غير ، نذري محقق نمي شود .5

1-      الا يانهم اني قد بدالي مدي شرف يبعد منك قربا

2-      الا فابغنا ربا كريما جواد في الفضائل يابن وهب فما من سامه كلب حقير فلم يمنع يداه لنا يربّ فما عبد الحجاره غيرغاو ركيك العقل ليس بذي لبّ

3-      انا و كافل اليتيم يوم القيامه كهاتين .

4-      سطور مع نساء مؤمنات .

5-      منتهي الامال وقايع سال ششم هجري .


92/4/26




ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :