به دخت

 




چگونه خمینی جوان به امام خمینی(ره) تبدیل شد؟

دوران نوجوانی حضرت امام با امروز خیلی تفاوت دارد، آن دوران را اگر با شرایط و ذهنیات همان دوره بررسی کنیم، شاید به واقعیت نزدیک‌تر باشد، اما خیلی به درد این دوره و روزگار نمی‌خورد، اصلا بنده‌شناس فقط خود خداست. نمی‌دانم خود حضرت امام در دوره جوانی اصلا سعی می‌کرد دوران جوانی آیت‌اله بروجردی و میرزای شیرازی را بررسی و تحلیل کند؟

بنا شد خلاصه خدمت‌تان عرض کنم. دوران جوانی حضرت امام واقعاً دوره‌ی عجیبی‌ست راسته‌ی خیابان لاله‌زار داشت پر می‌شد از کافه، کاباره‌هایی که رقّاصه‌های لخت می‌آوردند و یارو عمله بود، بنا بود، با یک تومان می‌توانست احساس کند خود «لورنس» عربستان است. کسی پول  داشت ویسکی می‌خورد،‌ نداشت عرق سگی، کارخانه‌دار بود، می‌توانست مطرب و رقاص به خانه بیاورد، کارگر بود،  می‌توانست در فلان عشرتکده‌ی زوار در رفته، احساس کند خانه‌ی خودش است،‌ نوح (ع) پیامبر بزرگ خدا بود، هزار سال ارشاد کرد، نسل در نسل کتک خورد، گریه کرد، آن‌قدر که اسم «نوح» شد معنای نوحه و ماتم‌سرایی، اما شاید صد نفر هم ایمان نیاوردند. (با توجه به نقل‌‌های مختلف) «روح‌اله» یک جوان طلبه بود، چه کار می‌توانست بکند؟ در همان دوره عارف ربانی کم نداشتیم. فیلسوف‌هایی داشتیم مثل خود مرحوم علامه و مرحوم آشتیانی. محدث‌های بی‌نظیری داشتیم مثل مرحوم علامه امینی. نواب صفوی مگر کم انقلابی بود؟ مرحوم مدرس که شخصیت مورد علاقه‌ی خاص ایام بود، مگر کم سیاستمدار بود و اهل روز؟ حتی اگر موضوع جامعیت باشد، شخصیت‌های جامع‌الاطرف هم در همان دروه داشتیم.

خداوند می‌فرماید اگر شما کافران و افراد بی‌ایمان را به حال خود بگذاریم، زمین و آسمان را فاسد می‌کنید، شاید تا پنجاه سال پیش کارشناس‌های هواشناسی و زمین‌شناسی لبخند عاقل‌ اندر سفیه به آدم‌های خرافی تحویل می‌دادند – که این حرف‌ها چیست؟ مگر اتمسفر زمینی هم قابل فاسد شدن است؟ شما آدم‌های خرافاتی چسبیده‌اید به حرف‌های هزار و چهارصد سال پیش و هنوز خیال می‌کنید زمین  مرکز آسمان است و انسان مهم‌ترین مخلوق خداوند ... خلاصه، کی باور می‌کردند که زمین‌ها و دشت‌های ایران و چین و امریکا شروع کرده است به فرو رفتن و شکستن لایه‌های زیرین؟

روح‌اله در اوج یورش افکار و باورهای مدرن به دنیای سنتی طلبه مکتب امام جعفر صادق (ع) شد. در اوج مبارزه با باورهای دینی به بهانه‌ی خرافه‌گرایی،‌ باور کرد که اگر در خانه بنشیند و به کار علمی‌اش ادامه دهد، خداوند پول خانه را از جایی می‌رساند.

آنچه روح‌اله جوان را تبدیل به خمینی کبیر کرد، ایمان به خدا و اسلامِ هزار و چهارصد سال پیش بود. می‌گفت اگر این ارتجاع است،‌ ما مرتجعیم و به این عقب‌ماندگی افتخار می‌کنیم. چون می‌دانست مزخرف می‌گویند... اروپایی‌ها وقتی خودشان می‌خواستند رنسانس کنند، مسیحیت را گذاشتند و پانصد سال هم بیشتر عقب گرد کردند،‌ رفتند سراغ یونان باستان و افلاطون و ارسطو،‌ همان فلسفه و فلاسفه‌ای که فقط در آثار مسلمانان وجود داشتند و حرف‌هایشان باقی مانده بود.

 

قطعا امام یک روزه رهبر بزرگترین انقلاب دوران معاصر نشده بود. اینکه می‌گویم بزرگترین انقلاب، فقط تعارف نیست. خلاصه عرض کنم؛ عصر انفجار اطلاعات یک ارتباطی دارد با انفجار نور. دوران تلویزیون و موبایل و روزنامه و اینترنت و .. یعنی انفجار اطلاعات در دهکده‌ی جهانی ارتباطات؛ در عصر ارتباطات تضارب افکار و آرا پیش می‌آید.

یک نویسنده در آن سوی دنیا چند کتاب می‌نویسد در مورد عرفان سرخپوستی، چند وقت بعد این آثار به اکثر زبان‌های زنده‌ی دنیا ترجمه می‌‌شود و با عرفان و عقاید تمام مذاهب شروع می‌کند به برخورد و رقابت و تبادل نظر. یک دفعه در اکثر شهرهای دنیا کلاس‌های یوگا دایر می‌شود. سیاه و سفید شروع می‌کنند به نیلوفر بازی در اعماق ذهن‌شان و ... الی آخر، در این تضارب افکار، تمام ادیان و مکاتب فکری و سنت‌های اجتماعی و باورهای قومی و ... مجبور می‌شوند برای حفظ و بقای خود شروع کنند به بازنگری در خود و تجهیز دوباره. واتیکان خیلی طول نمی‌کشد که مجبور می‌شود تمام نسخه‌های قدیمی انجیلی و توارت‌های خود را از انبار خود بیرون آورده و هر چه در چنته دارد رو کند، وگرنه از عرفان سرخپوستی و هندی شکست می‌خورد. این یعنی همان انبارگردانی فرهنگی. برای همین است که اصولا دروه‌ی آخرالزمان نیاز به یک امام معصوم دارد. فقط دین و آیینی توفیق دارد که از همه کامل‌تر است. این شلوغی‌های ناگهانی و بی‌مقدمه در کشورهای عربی به همین خاطر است. چه کسی باور می‌کرد دوباره نمازهای جمعه در مصر و یمن و بحرین کانون انقلاب‌های سیاسی شود؟

امام خمینی ناکارآمدی نظام سنتی حوزه را از همان دوره متوجه شده بود. به قول مرحوم علامه طباطبایی کار اجتهاد به جایی رسیده بود که یک طلبه می‌توانست بدون مراجعه به یک آیه از قرآن مراتب فقه را تا درجه‌ی اجتهاد پیش برود. «سرالصلواه» و «مصباح» امام کتاب‌هایی بود غیر مرسوم برای یک مرجع تقلید در حوزه – یک فقیه وقتی عارفانه مطلب می‌نویسد،‌ وقتی فلسفه می‌خواند و درس می‌دهد، وقتی سوره‌ی حمد را  تفسیر می‌کند... اینها غیر از محتوای خودش خیلی پیام‌ها دارد.

امام خمینی آمده بود در درجه‌ی نخست عمدتاً یک کار کند؛ او و مردم ایران درست در اوج دنیای مدرن به تمامی حکومت‌ها و اقوام یادآوری کنند که «خدا هست».

عالم محضر خداست... چه خیال کرده‌اید؟ روح‌اله از نوجوانی می‌دانست و یقین داشت که مقدرات عالم دست کس دیگری‌ست.

 

برش هایی از سخنان آقای نعمت‌اله سعیدی


92/3/28



نظرات ارسال شده
رضا
دوشنبه 26 خرداد 1393


براي مباحث جوان از كتاب جواني فصل شكفتن ،استفاده كنيد/خيلي عاليه


0
0

ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :