به دخت

 




آسيب شناسي الگوهاي رفتاري در نوجواني

پرونده روي ميز نشان مي داد كه فاطمه دختر 15 ساله اي است كه در كلاس اول دبيرستان مشغول به تحصيل است. در باز شد و دختري جوان با روپوشي نسبتا تنگ و كوتاه با شالي كه فقط قسمت وسط موهايش را پوشانده و موهايي به اصطلاح سيخ سيخي ،كفش هاي اسپرت و ورزشي و كوله پشتي روي دوشش با خانمي چادري وارد اتاق شدند .

 

  

 

آنها با فاصله از هم نشستند . از آنها خواستم كه علت مراجعه خود را توضيح دهند . مادر شروع به صحبت كرد كه مدتي است با دخترش دچار مشكل شده اند . توضيح داد كه تا سوم راهنمايي دختري بسيار سر به زير بود و شئونات خانواده را رعايت مي كرد تا آن موقع در شهرستاني زندگي مي كردند .

دختر مثل ساير دختران پوشش مناسبي داشت از نظر تحصيلي هم بسيار موفق بود، او گفت حدود2 سال است كه به تهران آمديم و در اين منطقه ساكن شديم . سال اول دبيرستان فاطمه را در يك مدرسه ثبت نام كرديم واز همان موقع مشكلات ما شروع شد. اوايل سال وقتي فاطمه از مدرسه بر مي گشت بسيار عصبي بود، با ما كمتر صحبت مي كرد با خواهر و برادرش سر ناسازگاري داشت و بعد از مدتي به من اعتراض كرد كه دوست ندارم مرا به مدرسه ببريد . من ديگر بزرگ شده ام بچه ها مسخره ام مي كنند كه چرا مادرت ترا به مدرسه ميآورد، مي خواهم خودم بروم .

عليرغم مخالفت هاي پدر مجبور شدم به او اجازه دهم كه تنها به مدرسه برود ولي دلم طاقت نياورد و چند بار دورا دور مراقبش بودم مي ديدم كه نزديك مدرسه كه مي رسد چادرش را در آورده در كيفش مي گذارد ، موضوع را با او در ميان گذاشتم كه چرا اينكاررا مي كني؟ ادعا كرد: تنها دختر چادري در مدرسه من هستم . بچه ها مرا تحويل نمي گيرند و با ديده حقارت به من نگاه مي كنند. از طرفي مبلغ قبض تلفن به طور قابل ملاحظه اي افزايش يافت و اين موضوع موجب اعتراض شديد پدرش شد .

از طرف ديگر پس از مراجعه به مدرسه و جويا شدن وضع تحصيلي او متوجه شديم كه افت شديدي كرده و سال اول دبيرستان را با نمرات بسيار پاييني پشت سر گذاشت. از امسال هم از نظر وضع ظاهري همانطور كه مي بينيد تغييرات شديدي در خودش ايجاد كرده كه پدرش مرتب مرا سرزنش مي كند و در خانه به خاطر فاطمه با همسرم مرتب جر و بحث داريم . نمي دانم چه كنم، از يك طرف افت تحصيلي او ، از يك طرف تغييرات ظاهري كه در او ايجاد شده كه به هيچ وجه در شان خانواده ما نيست ، درگيري مستمر با او به خاطر شكل و قيافه اي كه براي خودش درست مي كند، نمي دانم با او چه كنم .از مادر خواستم كه چند دقيقه اي بيرون اتاق باشد تا به تنهايي با دخترش صحبت كنم .

بعد از اينكه مادر از اتاق خارج شد دختر يك نفس بلندي حاكي از عصبانيت كشيد . نوجوانان غالبا به توصيه هاي دوستان خود روي مي آورند و از آنان آرامش مي خواهند. دوستان غالبا به نوجوانان در كسب مهارت هاي اجتماعي و هويت كمك مي كنند . گفتم خوب حالاتو بگو جريان از چه قرار است .

او گفت مادرم فكر مي كند هنوز در آن شهر كوچك زندگي مي كنيم او مرا درك نمي كند. من دوست ندارم انگشت نماي ديگران باشم تا موقعي كه چادر داشتم مجبور بودم تنها در گوشه اي از كلاس بمانم با هيچ كس نمي توانستم صحبت كنم، احساس بدي داشتم افسرده شده بودم، بر روي درس تمركز نداشتم. دوست نداشتم تنها بمانم، مي خواستم مرا تحويل بگيرند، احساس تنهايي شديدي داشتم . اين بود كه تصميم گرفتم چادر را كنار بگذارم. دوست داشتم مثل بقيه بچه ها زيبا و امروزي باشم مثل آنها لباس بپوشم، موهايم را مثل آنها آرايش كنم با اين تغييرات كم كم جذب بچه ها شدم .

كم كم حرفي براي گفتن داشتم و ارتباطاتم با دوستانم قويتر شد و از تنهايي در آمدم، شبها كه خانه مي آمدم ارتباط تلفني خود را با دوستانم حفظ كردم ، در مدرسه احساس راحتي مي كردم ولي در خانه اوضاع بر عكس شده بود و مرتب سر من در خانه جنجال به پا بود همين موضوع باعث شد كه من بيشتر به طرف دوستانم كشيده شوم و براي فرار از اين تنش ها وقتي به خانه مي رسيدم ترجيح مي دادم كه به اتاقم بروم و كمتر بيرون بيايم. محيط خانه ما پر تنش شده، احساس راحتي نمي كنم . از اينكه باعث دعواي آنها مي شوم ناراحتم .

    

 نوجوانان چگونه بر يكديگر تا ثير مي گذارند ؟

يكي از ويژگي هاي سنين نوجواني ، كاهش مدت زماني است كه نوجوان با خانواده اش مي گذراند.

در پژوهشي كه در خصوص گذران اوقات فراغت صورت گرفته نشان مي دهد كه <نوجوانان در سال آخر دبيرستان فقط 14 درصد از اوقات بيكاري خود را با خانواده خويش مي گذرانند> اين قطع ارتباط لزوما معلول اشكال در روابط خانوادگي نيست بلكه معلول نيروهاي تاثير گذار بيرون از خانواده، دسترسي پيدا كردن به ماشين و حق بيرون ماندن از خانه است . همسالان در تلاش نوجوانان جهت استقلال پيدا كردن به آنان كمك مي كنند و نقش يك دوست فهيم را براي آنها بازي مي كنند . چون همسالان نوجوان نيز تحت همان فشارها و استرس ها هستند ، فرض را بر اين مي گذارند كه درد آنها را مي فهمند .

نوجوانان غالبا به توصيه هاي دوستان خود روي مي آورند و از آنان آرامش مي خواهند دوستان غالبا به نوجوانان در كسب مهارت هاي اجتماعي و هويت كمك مي كنند . گروه همسالان به نوجوانان اجازه مي دهند بر اساس معيارهاي گروه به ارزيابي اعمال خود بپردازند . وقتي نوجوانان از لحاظ هيجاني ،خود مختارتر مي شوند و از پدر و مادرشان كمتر بت مي سازند، وابستگي كمتري به والدين خود پيدا مي كنند و به همسالان خود بيشتر متكي مي شوند . اين جريان با افزايش آسيب پذيري در برابر نفوذ همسالان همراه مي شود . هر كسي متناسب با نيازها ، شخصيت و علايق خودش ، دوستان خود را انتخاب مي كند . نوجواناني كه ناراحتي ها را دروني مي كنند يعني به شدت افسرده و مضطرب هستند؛ دوستاني را انتخاب مي كنند كه مثل آنها ناراحتي هاي دروني دارند . والدين غالبا نگران شدت همرنگي فرزندان خود با همسالان شان هستند . اگر خواسته پدر و مادر نوجوان يك چيز باشد و خواسته گروه همسالان چيز ديگري ، نوجوان چه كار خواهد كرد؟ بستگي دارد . همسالان و والدين براي نوجوانان در زمينه هاي مختلف حكم راهنماهاي قابل را دارند . گروه همسالان در زمينه هاي سطحي و اجتماعي مثل مد و احساسات مرتبط با مدرسه مطلع تر هستند . نوجوانان در رابطه با موضوعات اجتماعي جزئي و روز مره اي چون مد و لباس ، موسيقي و گذران اوقات فراغت خصوصا در مقطع دبيرستان بيشتر تابع نظر همسالان خود هستند اما در مورد ارزش هاي عميق خانوادگي ، تحصيلي و مالي معمولابه پدر و مادر خود رجوع مي كنند؛ البته اگر رابطه خوبي با آنان داشته باشند . نوجوانان به تدريج كه بزرگتر مي شوند به نظر صاحب نظران در هر زمينه رجوع مي كنند . پس اشتباه است كه فكر مي كنيم نوجوانان بين والدين و همسالان خويش گير مي كنند و خودشان هيچ نظري ندارند . تصميمات نوجوانان غالبا معرف اين است كه <نوجوانان قوه قضاوت مستقل و معقولي دارند> روابط همسالان تحت تاثير روابط خانوادگي است . نوجوانان خود مختار از خانواده هايي بيرون مي آيند كه <روش هاي اقتداري بر آنها حاكم بوده است.> كودكاني هم كه در خانواده هاي كم توجه و بسيار كنترل كننده يا سهل گير بزرگ شده اند به نوجواناني تبديل مي شوند كه به همسالان خويش گرايش دارند. لذا در اين زمينه نياز سنجي از اهميت بالايي برخوردار است . اگر نياز او را به دوست درك كنيم و انكار نكنيم و او را در انتخاب دوست ياري كنيم مي توانيم مطمئن باشيم كه نوجوان ما با گذران وقت در كنار آنها هم به برطرف كردن نياز پرداخته و هم به بازآموزي مهارت هاي جديد منجر شده است. علاوه بر آن بايد اقدامي كرد تا نوجوان بتواند در كنار خانواده برنامه هاي جذاب داشته باشد . به اين طريق از خانواده گريزان نشده و كمتر تمايل دارد تا زمان بيشتري را به دوستان خود متعلق سازد لذا لازم است خانواده ها بيشتر از جوانان خود مواظبت نمايند و جوانان هم از تجربيات پدر و مادران خود بهره مند شوند . پدر و مادر خير وخوشبختي فرزندانشان را مي خواهند و خانواده ها ضمن احترام به شخصيت جوان ، نبايد آنها را تنها بگذارند تا دچارفضايي كه دشمن غربي براي ما فراهم كرده است گرفتار شوند.

  

 




ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :