به دخت

 




تحليل و بررسي-ترويج خودکشی و نهيليسم

پائولو کوئلیو برای قهرمان های داستان های خویش ، انجامی خوش در نظر دارد و آن خودکشی است . او روش های مختلفی را برای این امر پیشنهاد می دهد ، نظیر خوردن قرص ، خودکشی با گلوله ، پریدن از بالای یک ساختمان بلند و خود را به دار آویختن . اما در این میان روش شاعرانه تری هم وجود دارد و آن بریدن رگ های دست است .

 

 

 

خودکشی ها به هنگام بامداد رخ می دهد ؛ زیرا انسان با یک روز جدیدی مواجه می شود که برای او عذاب تکراری در پیش دارد . اینک گوشه ای از این فرازها : روش های بسیاری برای خودکشی هست . کسانی که می کوشند جسمشان را بکشند ، قانون خدا را زیر پا می گذارند . آنان که می کوشند روح خود را نابود کنند نیز قانون خدا را زیر پا می گذارند . هر چند گناهشان در دیدگاه آدمیان کمتر آشکار است . و یا ورونیکا به این نتیجه رسید که سرانجام زمان آن رسیده تا خودش را بکشد . افتخار ملتش دیگر برایش مهم نبود . وقت آن بود که به خودش افتخار کند . وقتش رسیده بود که باور کند قدرت انجام این کار را داشته که سرانجام شهامتش را یافته و به زودی این زندگی را ترک می کند . چه لذتی ! از آن گذشته ، داشت این کار را به شیوه ای انجام می داد که در رویاهایش بود . با خوردن قرص های خواب آورکه هیچ اثری از خود به جای نمی گذاشتند . و خودکشی با گلوله ، پریدن از بالای یک ساختمان بلند ، خود را به دار آویختن ، هیچ کدام از این روش ها با سرشت زنانه اش سازگار نبود . زن ها وقتی خودشان را می کشند روش های شاعرانه تری انتخاب می کنند ، مانند : بریدن رگ های دستشان یا خوردن تعداد زیادی قرص های خواب آور . و یا می گوید : دو دلیل بسیار ساده در پشت تصمیمش برای مرگ نهفته بود . نخستین دلیل : همه چیز در زندگیش یکنواخت بود و همین که جوانی اش می گذشت ، فقط یک راه سرازیر در پیش رویش می ماند و پیری شروع می کرد به گذاشتن علایم غیر قابل برگشت و دومین دلیل فلسفی تر بود : ورونیکا روزنامه ها را می خواند ، تلویزیون تماشا می کرد و از آنچه در جهان می گذشت ، آگاه بود ، همه چیز اشتباه بود و راهی برای تصحیح مسائل نمی یافت . این موضوع به او احساس عجز مطلقی می داد . و ورونیکا در بیست و چهار سالگی ، وقتی که هر آنچه را می توانست ، تجربه کرده بود و پیروزی کمی هم نبود . تقریباً یقین داشت که همه چیز با مرگ پایان می پذیرد . برای همین ، خودکشی را انتخاب کرده بود : آزادی مطلق ، فراموشی ابدی . و[ورونیکا] وقتی تقریباً هر چه را که در زندگی  می خواست ، به دست می آورد ، به این نتیجه رسید که زندگی اش هیچ معنایی ندارد ، چون هر روز مثل روزهای دیگر است . و تصمیم گرفت بمیرد . و یا می گوید : یکی از دوستان روان شناسم تعریف می کرد که بر خلاف باور عمومی که تاریکی  را عامل اصلی افسردگی افراد می دانند ، بیشتر خودکشی ها صبح هنگام  رخ می دهند ، درست در   لحظه ای بیدار شدن از خواب است  که افسردگی ، خود را به شدیدترین شکل آشکار می کند : مواجه شدن با یک روز  جدید . ترویج این روش و تبلیغ خودکشی به عنوان راهی برای فراموشی ابدی ، از جمله اصول و محورهایی است که کوئلیو در آثار خویش پیگیری می کند ، نکته ی مهم اینکه خودکشی نشانه ای از پوچ گرایی است و پوچ گرایی اختصاص به افرادی دارد  که به لحاظ روحی و ذهنی کاملاً تهی شده باشند و تمامی امید خود را به یک باره از کف داده باشند . کسی که به یاس مطلق رسیده  راهی برای پایان بخشی به حیات خویش جز خودکشی نمی بیند ، لذا جسارت به خرج داده به حیات خویش پایان می دهد . اما پوچ گرایی یا نیهیلیسم به هر شکل و صورتی که باشد  با نگاه دینی سازگار نیست . امید تنها سرمایه ی انسان برای تحرک ، تلاش و پویایی است و انسان  با امید زنده است و وصول به تعالی و معرفت با امید عمیق آغاز می شود و به ارجاء مطلق منتهی  می گردد . رحمت  بیکران الهی جایی برای یاس و ناامیدی  باقی نمی گذارد ؛ *لا تقنطوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا * ؛ ((از رحمت خدا نا امید  نشوید همانا خداوند همه گناهان را می آمرزد .)) 




ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :