به دخت

 




چطور کودکی شاد تربیت کنیم؟

همه پدر و مادرها دلشان می‌خواهد فرزندانشان در محیطی شاد و بانشاط بزرگ شوند اما خیلی از آنها نمی‌دانند که چطور چنین شرایطی را فراهم کنند. اگر شما هم جزو والدینی هستید که دوست دارید فرزندتان خوشحال و سرزنده‌تر باشد این توصیه‌ها را دنبال کنید.

 

 

به کودک شکرگزاری را یاد بدهید


به فرزندتان کمک کنید تا هر روز از بابت نعمت‌هایی که خدا به او داده شکرگزار باشد و هر وقت به خاطر به دست آوردن چیزی خوشحال و شگفت‌زده شد، همان موقع تشکر کند. البته خودتان هم باید از این لحاظ الگوی خوبی برایش باشید. روان‌شناسان معتقدند وقتی والدین قدردانی و شکرگزاری خودشان را نشان می‌دهند، فرزندان آنها از زندگی بیشتر لذت می‌برند و شادتر هستند.

 

به حرف‌هایش گوش کنید


اگر یک روز فرزند شما از مدرسه به خانه آمد و با صدای بلند و ناراحت به شما گفت با فلان هم‌شاگردی مشکلی پیدا کرده به سرعت او را سرزنش نکنید یا این طور حرف زدنش را به باد انتقاد نگیرید. این کار سبب می‌شود که احساسات ناخوشایند را در خودش بریزد و در موارد مشابه با شما حرف نزند. پس بهتر است به جای سرزنش، صحبت‌های فرزندتان را بشنوید و بعد مثلاً به او بگویید: «اوه ... به نظر می‌رسد که همکلاسی تو کاری کرده که حسابی از دستش ناراحت شده‌ای.» وقتی کودکان احساس کنند والدین آنها را درک می‌کنند، پیش خودشان خوشحال می‌شوند.

 

او را به انجام فعالیتهای ورزشی تشویق کنید


 

دویدن و انجام فعالیت‌‌های ورزشی نه تنها سلامت فرزند شما را تضمین می‌کند، بلکه سبب ترشح هورمون اندروفین می‌شود. این هورمون شادی‌آور است. علاوه بر این با تشویق کودک به تحرک، به او کمک می‌کنید تا به ورزش عادت کند و این عادت خوب را برای تمام طول عمرش داشته باشد.

 

کمک کنید تا با ناامیدیهایش کنار بیاید


 

وقتی کودک شما شکوه و شکایت می‌کند که نمی‌تواند فلان کار را خوب انجام دهد، به زور او را متقاعد نکنید که می‌تواند. به جای این کار صبوری به خرج دهید و بگویید: «باشه عزیزم، عجله‌ای نیست. هر زمان که مایل بودی دوباره امتحان کن.» در این صورت کودک تشویق می‌شود تا چند دقیقه بعد یا حتی چند روز بعد دوباره برای موفقیت تلاش کند و ناراحت نمی‌شود.

 

به علایق فرزندتان توجه کنید


افرادی که می‌توانند کاری را به خوبی و استادانه انجام دهند، معمولاً خوشحالند. در مورد کودکان هم این موضوع صدق می‌کند. به طور مثال وقتی کودک نوپای شما تلاش می‌‌کند که توپی را به سمت‌تان پرتاب کند ضمن این بازی از اشتباهاتش درس می‌گیرد، سماجت و پافشاری را می‌آموزد، لذت ناشی از موفقیت را تجربه و خوشحالی بعد از به پایان رساندن کاری را درک می‌کند. مهم‌تر از همه این که می‌فهمد قادر به کنترل زندگی است. این احساس کنترل در خوشحالی دوران بزرگسالی نقش مهمی دارد. بنابراین مطمئن شوید فرزندتان تمریناتی را انجام می‌دهد که واقعاً از آنها لذت می‌برد تا ضمن یادگیری، شادی و خوشحالی را تجربه کند.

 

به او اجازه دهید غمگین یا عصبانی شود


وقتی کودک شما در یک جشن تولد بدخلقی می‌کند و از سایرین کناره می‌گیرد، شاید دلتان بخواهد او را تشویق کنید تا دوباره به جمع شاد کودکان بپیوندد. اما نکته مهم اینجا است که باید اجازه دهید ناراحتی را هم تجربه کند. لازم است بچه‌ها بدانند که بعضی وقت‌ها می‌توانند ناراحت باشند چون بخشی از زندگی است. اگر والدین تلاش کنند تا ناراحتی‌های فرزندشان سرکوب شود این پیام را به او مخابره می‌کنند که: «خوب نیست غمگین باشی.» در صورتی که بهتر است کودک ناراحتی‌هایش را هم ابراز کند و درباره آنها حرف بزند.

 

تمام روز برایش برنامه نچینید


اگر فرزند شما در ساعت 10 صبح به کلاس شنا می‌رود، ساعت 2 کلاس موسیقی دارد و ساعت شش باید سر کلاس زبان حاضر شود، در این صورت برایش بیش از حد برنامه چیده‌اید. این موضوع به ویژه در فصل تابستان که کودکان به مدرسه نمی‌روند بیشتر اتفاق می‌افتد. در واقع کودکان آن طور که ما فکر می‌کنیم برای سرگرم شدن به کلی کلاس‌های آموزشی نیاز ندارند. پس به کودکتان اجازه دهید در خانه خودش را سرگرم کند. وقتی کودک مشغول رؤیاپردازی، ساختن و خلق کردن است، در واقع در حال بازی است. پس زمان کافی در اختیارش قرار دهید تا با خودش خوش باشد.

 

کمک کردن به دیگران را یاد بدهید


ضمن این که کودک نوپای شما رشد می‌کند و بزرگ می‌شود، به او یاد بدهید که کمک کردن به دیگران تا چه حد می‌تواند خشنودکننده باشد. تحقیقات مختلف نشان می‌دهد افرادی که به این ارزش‌ها توجه می‌کنند در زندگی خوشحال‌‌‌تر هستند. کار داوطلبانه برای یک انجمن خیریه و کمک به سایرین می‌تواند به زندگی مفهوم دیگری ببخشد. کودکان کم‌سن و سال هم می‌توانند از این شیوه خوشحال‌کننده بهره‌مند شوند. حتی گاهی اوقات اگر از آنها بخواهید در کارهای خانه به شما کمک کنند هم سبب خوشحالی آنها می‌شوید چون این همکاری سبب رضایت خاطرشان می‌شود.

 

 

یادشان دهیم، شاد باشند

 

همه پدران و مادران دوست دارند که کودکانشان شاد باشند، اما آیا می‌توانیم همان طور که به کودکان می‌آموزیم فوتبال بازی کنند یا زبان دومی یاد بگیرند، به آنها بیاموزیم که شاد و خوشحال باشند؟ آیا بعضی از کودکان ذاتاً شاد متولد می‌شوند و بقیه آنها باید بار سنگین سختی‌ها را به دوش بکشند؟

به نظر بیشتر دانشمندان، ژن‌هایی که کودکان هنگام تولد به ارث می‌برند بر قدرت شاد بودن آنها تأثیر می‌گذارد. گفته مذکور به این معنا نیست که شما نمی‌توانید برای لذت بردن او از زندگی کار زیادی انجام دهید. با تشویق کودک به او می‌آموزید که بیشتر اوقات، خود را در بالاترین حد شاد زیستن قرار دهد.

 

ابعاد مثبت را برجسته کنید


به کودک یا کودکان خود بفهمانید که هیچ مشکلی وجود ندارد که به اتفاق هم نتوان آن را حل کرد. همچنین به او بیاموزید که خوش‌بین باشد. اگر اتفاق بدی افتاد، با صدای بلند فکر کنید و بگذارید او (کودک) افکار شما را بشنود. «وای، نه ... باورم نمی‌شود که این اتفاق افتاده، اما درستش می‌کنم، چیز مهمی نیست.» یادگیری خوش‌بینی مهم است، زیرا کودک مشتاق و آرزومند به احتمال زیاد بزرگسالی شاد خواهد شد. افراد ناراضی و ناخشنود بر حوادث منفی زندگی متمرکز می‌شوند، در حالی که افراد شاد به وقایعی می‌اندیشند که چشم‌انداز بهتری از آینده به آنها می‌دهد.

 

ژن تلاش دوباره را به کودک خود منتقل کنید


فرزند شما همه فکر و ذهنش این است که شاگرد اول کلاس شود، ولی در این رقابت همکلاسی‌اش برنده شده است. یک راز اصلی شاد زیستن برخورداری از قدرت پشت سر گذاشتن مشکلات است. سعی نکنید کودک خود را از همه ناراحتی‌ها دور نگه دارید، به او کمک کنید بیاموزد چگونه با آنها مواجه شود. اگر شکست درسی یا غیردرسی او را ناامید کرده، کمک کنید تا هرچه سریع‌تر به وضعیت عادی خود برگردد، او را تشویق کنید تا احساسات خود را در قالب نوشته یا نقاشی بیان کند. شما الگوی کودکتان هستید، مطمئن شوید که الگوی مناسبی در مقابل اوست. روحیه خود را در هیچ شرایطی نبازید.

 

تربیت: مهمترین بخش زندگی کودک


 

اینک یک کودک چقدر تربیت‌پذیر باشد، در درجه اوّل بستگی به این دارد که احساس کند چقدر مورد محبت قرار دارد و چقدر به عنوان یک انسان و عضو خانواده او را به حساب می‌آورند. تربیت، جزء لاینفک هر کاری است که برای کودک و با کودک انجام می‌دهیم. زمانی وظیفه مادری را با تغذیه شیر مادر و شروع تدریجی غذای کمکی و از شیر گرفتن به انجام رسانیده‌اید، اینک نوبت انجام سایر جنبه‌های مادری است. چنانچه وظایف مادری را تا به حال خوب به انجام رسانیده باشید اینک نیز در حال تربیت کودک خود در موقعیت مطلوب هستید.

 

کودکان، محتاج راهنمایی هستند


شیرخوار و کودک که بزرگ‌تر می‌شود محتاج آموزش راه رفتن درست، صحبت کردن و گاه اصلاح می‌گردد تا بتواند راه و رسم زندگی را فرا گیرد. اگر پایه و اساس امنیت در شیرخوارگی ریخته شود و اگر کودک والدین را افرادی مهربان، مؤدب و احترام‌کننده به دیگران ببیند، او هم همین کار را خواهد کرد. زیرا تمایل دارد که والدین از او راضی باشند. از طرفی باید توجه داشته باشیم که او، کودک است و در حال رشد، ناتوانی‌های زیادی دارد، درک او محدود است و تجربه‌ای نیز نیندوخته، بنابراین نباید انتظارمان خارج از توان و درجه رشد و تکامل او باشد و لازم است او را به خاطر بی‌تجربه بودنش راهنمایی کنیم. باید بفهمیم که چه وقت نمی‌فهمد و مشکل دارد و چطور با او حرف بزنیم که درک کند. ممکن است بارها لازم باشد که تکرار کنیم و تذکر بدهیم. همیشه باید از خود سؤال کنیم که چه می‌خواهیم بکنیم؟ و حس کنیم چگونه می‌خواهیم این کار را انجام دهیم؟ وقتی راه صحیح را انتخاب کردیم، نباید یکباره تغییر جهت دهیم، باید طوری عمل کنیم که او نیز دچار مشکل نشود. کودکان از شیرخوارگی به بعد نیاز به راهنمایی توأم با محبت دارند. به این معنی که بفهمند ظرفیت و توازن آنها را در نظر داریم، تحقیرشان نمی‌کنیم و آبرویشان را نمی‌بریم و با مهربانی آنها را راهنمایی می‌کنیم.

 

کیفیت بهتر از کمیت


اعتماد به نفس کودک شما تحت تأثیر کیفیت اوقاتی است که شما با او صرف می‌کنید، نه مقدار و زیادی این زمان!

در زندگی‌های بسیار شلوغ این زمانه اکثر ما فکر کارهای بعدی یا عقب‌افتاده و مشغله‌های روزمره هستیم و در حالی که فرزندمان با ما صحبت می‌کند صددرصد حواسمان متوجه او نیست. اکثراً وانمود می‌کنیم که گوش می‌کنیم! خیلی اوقات هم تلاش فرزندان را که سعی می‌کنند با ما ارتباط برقرار کنند نادیده می‌گیریم. اگر اوقات مفیدی را هر روزه به کودک اختصاص ندهیم (اوقاتی که فقط متوجه او باشیم) کم‌کم ناهنجاری‌های رفتاری در او بروز خواهد کرد. از نظر کودک اگر به او عکس‌العمل (حتی) منفی نشان دهیم، بهتر از آن است که به او بی‌توجهی کنیم.

مهم است که به درستی احساسات کودک را درک کنیم و این گونه مسأله را نبینیم که آیا احساسات او درست هستند یا غلط؟

 

همه چیز به اندازه، حتی محبت


یکی از احتیاجات اساسی روانی افراد برخورداری از محبت دیگران است. کودکی که در سال‌های اول زندگی از محبت پدر و مادر محروم باشد در خانه احساس ناامنی می‌کند، از زندگی لذت نمی‌برد، اغلب سرد و خشن و نسبت به دیگران بی‌مهر است و کمتر مقید به اصول و قوانین اخلاقی خواهد بود. برعکس کودکی که از محبت والدین برخوردار است، قدرت سازگاری بیشتری دارد، احساس سکون و آرامش می‌کند، اعتماد به خویشتن در او قوی است و نسبت به میزان‌های اخلاقی حساس است. گاهی یکی از والدین نسبت به کودک بی‌مهر است، اما دیگری جبران می‌کند، در این صورت بچه کمتر احساس ناراحتی خواهد کرد. عشق واقعی پدر و مادر به بچه، امری ضروری و قابل تقدیر است، اما محبت بی‌مورد گاهی مانع رشد شخصیت بچه می‌شود. والدین باید متوجه رشد بچه هم باشند. امکانات، احتیاجات، تمایلات و استعداد بچه را در هر مورد در نظر بگیرند و در هر مرحله از رشد به مقتضای آن عمل کنند. اغلب گفته می‌شود که والدین مخصوصاً مادرها، بچه خود را دوست دارند و این امر را به عنوان یک اصل مسلم و غیر قابل انکار در مورد تمام مادرها صادق می‌دانند، اما باید توجه داشت که این امر عمومیت ندارد. گاهی دیده می‌شود پدر یا مادر از بچه خود تنفر دارند، این تنفر ممکن است معلول عوامل مختلفی باشد، گاهی بی‌مهری والدین نسبت به کودکان عامل بروز رفتار خشونت‌آمیز در بزرگسالی این کودکان می‌شود.


«به امید روزی که والدین و کودکان این مرز و بوم در همه عرصه‌های زندگی متعادل رفتار کنند.»

 




ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :