به دخت

 




متن ادبي...

خدا مشتي خاك را بر گرفت .

مي خواست ليلي را بسازد . از خود در او دميد .

و ليلي پيش از آن كه با خبر شود عاشق شد .

سالياني است كه ليلي عشق ميورزد .


 

ليلي بايد عاشق باشد  .

زيرا خدا در او دميده و هر كه خدا در او بدمد عاشق ميشود .

ليلي نام تمام دختران زمين است ...... نام ديگر انسان ........

خدا گفت به دنيايتان مي آورم تا عاشق شويد .

آزمونتان تنها همين است : عشق .

و هركه عاشق تر آمد نزديك تر است .

پس نزديك تر آييد . نزديك تر .

عشق كمند من است كمندي كه مرا پيش شما مي آورد .  

كمندم را بگيريد . و ليلي كمند خدا را گرفت .

خدا گفت عشق فرصت گفت و گو است . گفت و گو با من .

با من گفت و گو كنيد . و ليلي تمام كلمه هايش را به خدا داد .

ليلي هم صحبت خدا شد .

خدا گفت عشق هم نام من است كه مشتي خاك را بدل به نور مي كند .

و ليلي مشتي نور شد در دستان خداوند

.....خدا گفت راز رسيدن فقط همين بود .

كافي است انار دلت ترك بخورد .....

_ بر گرفته از كتاب ليلي نام تمام دختران زمين است

 




ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :