به دخت

 




تحليل كتاب بريدا

پائولو کوئلیو به دنبال تجربه هایی که پیدا کرد ، در سن 40 سالگی دست به قلم برد و از این به بعد نوشته هایی را پدید آورد که این نوشته ها برای او شهرتی جهانی را به دنبال داشت . اکثر کتاب های کوئلیو توسط آرش حجازی به زبان فارسی برگردانده شده است . همچنین تمامی کتاب های کوئلیو به زبان فارسی توسط نشر کاروان منتشر شده است . آرش حجازی همان کسی است که در جریان فتنهُ سال 1388 به دلیل اتهام مشارکت در قتل خانم ندا آقا سلطانی از کشور فرار کرد .

 

او در کتاب بریدا به نیمه گمشده به همراه نیروی جنسی اشاره می کند ؛ زن و مردی که نیمه ی گمشده ی هم هستند تنها از راه عشق ورزی جنسی می توانند یکی شوند و در آن لحظه ی وصل و حصول لذت های جسمانی است که می توانند به خدا برسند ! پیداست که نگاه کوئلیو بر اساس عنصر جنسیت است . مقتضای این نگاه آن است که زن یا مرد نیمه ی گمشده ای داشته باشند ، هرگاه آن دو ، جفت واقعی یکدیگر را یافتند ، آنها به موسیقی کیهانی رسیده اند و باید بدنشان بدون هیچ منطقی حرکت کند ؛ ارتعاشات عجیب پیدا کند و رقصیدن بهترین وسیله کسب احساس آرامش و راحتی است . 

 نگاه کوئلیو به انسان بسیار بسته و محدود به نظر می رسد . این طرز نگرش ، انسان را به یاد  زندان دنیا می اندازد ، نگاهی که از قیود ماده و جسم رها شده است ، انسان ها در حال حرکتند ، انسان ها در حال شدنند . شدن و حرکت و پویایی انسان به سوی مبدأ جهان هستی است و این حرکت تا دیدار و وصال یار ادامه دارد . 

 فرو کاستن معنویت تا حد آمیزش جنسی بزرگ ترین توهینی است که دنیای مدرن و نویسندگانی چون کوئلیو به عرفان کرده اند .

عرفان ، معرفت ناب به برترین و والاترین موجود جهان هستی است نه تقرب یافتن به جنس مخالف . آن که گام در مسیر سلوک معنوی می نهد ، مجاهدت او پاکی اوست نه فرو رفتن در مرداب سیاهی .

آنکه به این مسیر تشرف یافت ، می خواهد دیدار حق را تجربه کند و از زیبایی های وادی نور و محبت لذت ببرد .

 حال ببینیم کوئلیو تشرف را چگونه معنا می کند :

 برای تحقق تشرف ، باید با این نیرو آشنا شوی ، بقیه ی چیزها نیروی جنسی ساحران ، به استادان بزرگ تعلق دارد و پس از مراسم با آنها آشنا می شوی . پس چطور با آن روبه رو شوم ؟ یک فرمول ساده است . فرمول این است که در تمام مدت رابطه جنسی ، از حواس پنج گانه ات استفاه کن ، اگر در لحظه ی اوج لذت جنسی ، همه این حواس با هم از راه برسند ، برای تشرف پذیرفته می شوی . در اینجا فقط مناسب است مقایسه ای میان این سخنان سخیف و فرمایشات نورانی حضرت امیر (ع) صورت گیرد : دل های پرهیزکاران ! اندوهگین ، مردم از آزارشان در امان ، تن هایشان لاغر ، درخواست هایشان اندک و نفسشان ضعیف و روانشان پاک است . در روزگار کوتاه دنیا صبر کرده ، تا آسایش جاودانه ی قیامت را به دست آورند ، تجارتی پرسود که پروردگارشان فراهم فرموده ، دنیا می خواست آنها را بفریبد ، اما عزم دنیا نکردند . می خواست آنها را اسیر خود گرداند که با فدا کردن جان ، خود را آزاد ساختند . پرهیزکار را می بینی که آرزویش نزدیک ، لغزش هایش اندک ، قلبش فروتن ، نفسش قانع ، خوراکش کم ، کارش آسان ، دینش حفظ شده ، شهوتش در حرام مرده و خشمش فرو خورده است . و به این نکته توجه داشته باشیم که پرهیزکار از نظر امیرمومنان (ع) تنها شوق دیدار حق دارد و تمام زندگی خویش را آن گونه تنظیم می کند که برای لحظه ی دیدار آماده شود . خدا نزد او بزرگ است و هر آنچه غیر اوست پیش چشمان پرهیزکار کوچک است . آنان ، نیاز بر این و آن نبرند ، شب ها را به شب زنده داری مشغولند و روزها به دنبال کاری که خدا از آنها خواسته است . اگر آدمی به پرهیزکاری بنگرد به یاد خدا می افتد ، چهره اش نورانی ، مرکبش نور ، راهش هدایت و گام هایش به سوی ابدیت محکم و استوار است و این را نیز بدانیم که شنونده ی فرمایشات آن حضرت (همّام) در میانه ی راه ناله ای زد و جان داد .

 

 




ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :