به دخت

 




فرزند طلاق

طلاق پدیده‌ای است که بسیاری از کودکان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و کودکان در نتیجۀ طلاق سرافکنده و خجالت‌زده می‌شوند. فرزندان طلاق از داشتن رابطۀ اجتماعی با همسالان خود اجتناب می‌کنند، چون می‌ترسند که دیگران به روابط آنها در خانه و نسبت به خانواده‌شان پی ببرند

بسیاری از فرزندان طلاق از این که دیگران به شرایط خانوادگی آنها پی ببرند و با برچسب منفی شناخته شوند، نگران و وحشتزده هستند. درگیری و اختلاف والدین حتی اگر به طلاق فیزیکی منجر نشود، باز هم اشکال دارد. در برخی از خانواده‌ها نوعی طلاق عاطفی واقعی بین زن و شوهر حاکم است. در این خانواده‌ها زن و شوهر کاری به هم ندارند، یکدیگر را دوست ندارند، هیچ محبت و عاطفه‌ای بین آنها وجود ندارد، به سختی یکدیگر را تحمل و با یکدیگر زندگی می‌کنند. در این خانواده‌ها زن و شوهر با هم معاشرت دارند، فرزندانشان را بزرگ می‌کنند و در عین حال طلاق عاطفی هم صورت گرفته است. در چنین محیطی کودک احساس ناامنی می‌کند.

مسلماً وقتی که پدر و مادر به دلیل طلاق از یکدیگر جدا می‌شوند، پیامدهایی برای فرزندان آنها خواهد داشت که اجتناب‌ناپذیر است، اما با استفاده از روش‌های روان‌شناختی می‌توان پیامدهای منفی طلاق را به حداقل رساند. مثلاً می‌توان به والدین توصیه کرد که پس از جدایی به فرزندتان اجازه بدهید که آزادانه والدین خود را ملاقات کند و در این کار سخت‌گیری صورت نگیرد.

البته خوب است که این دیدارها منظم باشد، مثلاً بگوییم که در هفته چند روز می‌تواند پدر یا مادرش را ببیند و حتماً این کار صورت بگیرد. نکتۀ دیگر این که وقتی کودک یکی از والدین را ملاقات می‌کند، او نباید از همسر سابق خود بدگویی کند.

این بدگویی‌ها ذهن کودک را نسبت به والد دیگر منفی خواهد کرد و تصویر بدی در ذهن او ایجاد می‌کند. این ذهنیت و تصویر منفی تأثیر بسیار عمیق و بدی در روان کودک به جا خواهد گذاشت و شاید بر اساس همین تصاویری که در ذهنش ساخته‌ایم دربارۀ خود و آینده‌اش قضاوت کند. مثلاً وقتی که به او گفته شود که پدر (یا مادر) تو آدم بدی است، تصویر پدر (یا مادر) بد در ذهن او نقش می‌بندد و بعد دربارۀ خودش قضاوت می‌کند که من چقدر آدم بدبختی هستم که والد بدی دارم؛ یا من چقدر آدم بدشانسی هستم که پدر بدی دارم.

ممکن است طلاق برای والدین پایان ماجرایی تلخ و طولانی و عذاب‌آور باشد، ولی برای فرزندانِ طلاق، آغاز ماجرایی جدید و شاید پراسترس خواهد بود. دیده شده است که والدین هم بعد از جدایی، به لحاظ عاطفی و روانی دچار بحران‌هایی می‌شوند؛ مثلاً افسردگی بعد از طلاق بسیار شایع است. فرد مطلقه در اجتماع چندان مقبول نیست و ارزش و اعتبار اجتماعی پایینی دارد. البته نمی‌توان گفت که طلاق به هیچ وجه جایز نیست. در برخی موارد طلاق تنها راه چاره است، اما مسلم است که فرزندان طلاق تحت تأثیر قرار می‌گیرند. هر کودکی آرزو دارد که با پدر و مادر خود زندگی کند، یعنی هر دو حضور داشته باشند. پس از طلاق، این آرزو از او گرفته می‌شود و در دنیایی از تمایلات و گرایش‌هایش تنها می‌ماند.

همان طور که قبلاً گفته شد باید سعی کنیم هیجان‌ها و پیامدهای طلاق را به حداقل برسانیم. طلاق هیجان و استرس مستمری ایجاد می‌کند که تمام اعضای خانواده را درگیر می‌سازد. مشکلات اجتماعی، اقتصادی، دیدارها، آنچه در این رابطه گفته می‌شود، واکنش‌های فامیل و اطرافیان و احساس خجالت و شرمساری که کودک در حضور دوستان و همسالان خود در اجتماع تحمل می‌کند، در بسیاری از موارد او را تحت تأثیر قرار می‌دهد و به دلیل استمرار این وضعیت او را از نظر روحی و روانی دچار مشکل می‌کند.

 



نظرات ارسال شده
عارفه
سه شنبه 16 آبان 1391


چی کنیم این معضلات کم بشه


1
0

ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :