آموزش زندگی
دخترمان نه چون کودک است که در دنیای بیخبری روزگار بگذراند و نه چون زنی کامل و پخته که خود از رمز و راز حیات سر در آورد و راه و روش اندیشیدهای در پیش گیرد. به هدایت والدین و مربیان نیاز دارد همچنان که گیاه برای رشد خویش به نور خورشید محتاج است و به مددرسانی و تأمین غذایی روحی محتاج است همچنان که گیاه به آب و مواد غذایی از زمین وابسته است.
آمادگی برای زندگی
آنها خود این انتظار را دارند که دریابند چرا و چگونه باید تشکیل خانواده دهند، به چه صورتی باید همسری کنند و چگونه در نقش مادری انجام وظیفه نمایند و سرانجام از حاصل این همه کوشش و تلاش سر درآورند. او باید از این همه جستوخیزها، افتادن و برخاستنها سر درآورد و دریابد زندگی چیست و چرا باید پذیرای آن شد و کیفیّت آن چگونه باید باشد.
از این آمادگیها باید برای رشد او استفاده کرد و با در نظر داشتن شرایط سن و رشد از یک سو، و شرایط حیات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی از سوی دیگر، و هم عقاید و گرایشها و طرز فکرها به رشد و تکامل او همّت گماشت و او را به سوی مقصود به پیش راند.
توجه به نقش جنسی
ما میخواهیم او دختر باشد و صفت زنان را در خود تثبیت کند، از دختر بودن خود ننالد و از آن گلهمند نباشد. و هرگز در او این رغبت و علاقه پدید نیاید که ای کاش من پسر بودم و رغبتهای پسرانه را در خود بپروراند.
فراموش نکنیم که پسران و دختران هر کدام نوع زندگانی مخصوصی دارند که از طبیعت و سرنوشتهای آنان ناشی میشود و باید این طبیعت را محترم شمرد. و به همین گونه است در مورد تقسیم کار و وظایف و مسؤولیتهایی که در جهان وجود دارد. هر یک باید نقش و وظیفهای را بر عهده گیرند که مورد تصویب طبیعت است.
در سنین بعد از بلوغ تکیه اساسی ما بر تربیت فرهنگی است و در این امر مسأله خانواده و فنون مربوط به تربیت فرزند اصل است. ما منکر درس خواندن دختران نیستیم ولی اعتقاد ما به مانند صاحبنظران مربوط به مسایل زنان این است که: کار اساسی او تربیت نسل و اداره زندگی است. به گفته لومبروزو تحصیلات عمیق علمی، فلسفی، ریاضیات، اقتصاد، سیاسی که هوش مرد را تصفیه میکند فراست زن را ضعیف میسازد. خود زنان و دختران نیز به اشتغالات زنانه بیشتر علاقه نشان میدهند تا به کارهای مردانه.
تمرین زندگی زنانه
از سنین نوجوانی باید او را تدریجاً به تمرین زندگی وادار کرد و به او نگهداری و مسؤولیت تربیت خواهران و برادران کوچکتر را آموخت تا در این کار زبدگی بیابد. این اقدام بهترین تأثیر را در تربیت نوجوان دارد و حتی آنها با شرایط غیرعادی زندگی انس میگیرند و ساخته میشوند.
گاهی مادران در اشتباهند که دخترها را وادار به کارهای عبث و یکنواخت مینمایند و کارهای جالب از قبیل آشپزی و غیره را خود انجام میدهند و میترسند دختر غذا را خراب کند و ضرر ببینند. در حالی که این گونه تمرینها و اقدامات برای رشد آنها ضروری است و اگر امروزه چنین تمرینی صورت نگیرد کی باید منتظر باشیم؟ او را در خانه باید با فعالیتهای گوناگون خانوادگی آشنا کنیم و در بیرون خانه با فعالیتهای مربوط به کمکرسانی به دیگران.
این نکته را هم متذکر شویم در این که او باید کار و مسؤولیتی را انجام دهد جای بحثی نیست ولی این کار نباید به میزانی باشد که از لذّت دوران نوجوانی و بلوغ صرفنظر کند و یا خاطره نازیبایی را در این جنبه پذیرا گردد. کار و برنامه رسمی و توأم با تحمیل برای آنها معین نکنید.
تمرین استقلال
در سنین نوجوانی والدین باید تدریجاً کنترل خود را از او کمتر کنند و روشی در پیش گیرند که او خود زندگی کند و شخصاً به پیش رود بدون این که منتظر امر و نهی والدین باشد. او در مرحلهای از فطام روانی است که فرجام آن باید استقلال باشد و حکومت والدین بر او باید صورت سایهای پیدا کند. از تسلّط والدین بر او که در کودکی وجود داشته اینک باید آزاد گردد و شخصاً رشد خود را تضمین نماید.
در تربیت برای استقلال مشکلاتی وجود دارد از جمله: پیوستگیهای شدید بین والدین و فرزندان که پایه آن در دوران کودکی گذارده شده، عدم آگاهی از وضع درونی او که در رفتار منعکس شده و به همراه رازداری است، سادگی و زودباوریشان که در مواردی میتوانند خطرآفرین باشند و ...
حل دشواریها
چه بسیارند دشواریهایی که در سر راه رشد و استقلال و به ثمر رساندن دختران نوجوان ما وجود دارند که حلّ و رفع آنها در سایه آگاهیها و تحمّلها میسّر میشوند. اگر والدین و مخصوصاً مادران خواستار سعادت فرزندان باشند و به او و سعادت او عشق بورزند بر او دل سوزانده و با او همراه و همگام خواهند شد.
در زندگی خانوادگی و در کنار فرزندان گاهی لحظات مساعدی پدید میآید که در آن میتوان مواضع و یا گفتگوهای کوتاهی داشت که حاصل آن حلّ و رفع مشکلات و یا تشریح راز و رمز سعادت فرزندان باشد. ضمن بهرهگیری از آن امکانات و فرصتها میتوان و باید به او تفهیم کرد که در آینده و از حال حل و رفع دشواریها باید توسط خود او صورت گیرد و او از شرایط و موقعیتها برای رهیابیها بهره گیرد. مشکلات موجود در خانوادهها به این خاطرند که اینان از پیش تمرین لازم را برای حل دشواریها نداشتهاند. دختر بودند، در خانه و در کنار مادر، و مادران همه گاه کار او را انجام میدادند و هرگز در این اندیشه نبودند که او هم روزی باید زن شود و مادر گردد و به فنون موردنیاز مجهز گردد. بر این اساس میخواهیم بگوییم غفلت مادران از هدایت دختران سبب گرفتاری آنان در آینده خواهد شد.
آمادگی برای ازدواج
شاید برخی از پدران و مادران سخن از ازدواج نوجوانان را در این مرحله از عمر بیموقع بدانند و از آن ناراحت باشند. در حالی که از نظر ما چنین امری نابهنگام و بیموقع نیست.
البته در این راه به دو نکته ضمیمه هم باید اشاره کنیم: نکته اوّل این که آنها با همه رشدی که دارند هنوز در شرایطی نیستند که بدون هیچ مخمصهای و اشکالی بتوانند به انتخاب همسر بپردازند و در مورد عشق تصمیم بگیرند. رشد عقلی و پختگیشان در آن حد از کفایت نیست. پس عقل منفصلی را باید با او همراه کرد تا او را راهنما باشد.
نکته دوم این که همه گاه سن ازدواج با سن بلوغ و قاعدگی تطبیق میکند ... گاهی در آن فاصلهای وجود دارد که آن را دوران عقیمی بلوغ خواندهاند و آن دوران سترونی است. او حتی ممکن است ازدواج بکند و حامله نشود. در امر ازدواج و حاملگی، رشد یک امر مهم است.
مشکلی که دختران ما در این مرحله از حیات دارند این است که در عصر ما دوران تحصیلی طولانی است و کودکی و وابستگی آنها به والدین زیاد است و در نتیجه ازدواج به تأخیر افتاده.
مشکلات بسیاری برای فرد و اجتماع وجود دارد که حلّ آنها به آسانی میسر نیست. این دشواری و مشکل زمانی بیشتر احساس میشود که این نکته را هم ضمیمه کنیم کمند والدینی که بتوانند از اسرار آنها سر درآورند و یا در شرایطی باشند که دختران مسائل و ادراکات خود را با آنان در میان نهند.
نقش الگویی والدین
بهترین شیوه آموزش زندگی شیوه الگویی است، والدین و مربیان باید معرّف و الگوی آن حرکت و رفتار و گفتاری باشند که فرزندان را بدان دعوت میکنند. از نظر نوجوانان مسیر حیات این جهانی چون رودخانهای عظیم و پرموج و صعبالعبور است. خود احساس میکنند پیمودن آن با دشواریهایی همراه است. و شاید یکی از ریشههای روانی خودکشی برای برخی از دختران این باشد که احساس کنند توان پیمودن آن را ندارند و یا رویارویی هم برای آنها در طی طریق نیست.
بدین سان آنها نیاز به کمک و همراه دارند. شاید غرور و خودخواهی آنان اجازه ندهد که در این راه از دیگران حتی از والدین و دوستان خود در این مسیر کمک بخواهند. حق این است که والدین و مربیان خود کمک و هدایت خویش را به آنان عرضه نمایند و حتی به او دل و جرأت دهند که در این مسیر نهراسد. با دلگرمی و اتکای به خدا و با بهرهگیری از اراده و عقل و فطرت و وجدان به پیش روند. در آنجا که واماندگی پدید آمد علاوه بر امدادهای غیبی کمک والدین هم برایشان مطرح خواهد بود.
مددکاری نه تحمیل
پیش از این هم گفتهایم سنین نوجوانی، مخصوصاً دوران پس از بلوغ و از سنین پس از 14 سالگی شرایط تربیت و برخورد عوض میشود. این خطایی است که والدین آنها را کودک انگاشته و همه همّ و غم خود را متوجه اجرای دستورات نماید.
اینان در این مرحله از عمر خود را شخصیتی میدانند، برای خود حقّ رأی و نظری قائلند. اگر به امر و نهی والدین و مربیان و صحّت و ارزش آن اعتماد نداشته باشند بعید است آن را بپذیرند. بدین نظر والدین روش کار و برخورد با او را باید عوض کنند. تذکرات لازم را دوستانه و بدون رنجش خاطر و اوقات تلخی باید به او بدهند و بدون این که دشمنی و کینه ایجاد کنند از او تکلیف و تبعیّت بخواهند.