به دخت

 




تاکتیک تشویق و تنبیه

تاکتیک تشویق

تشویق کردن یعنی انجام کاری که با کمک اون کار، رفتار مناسب در فرزندمون بیشتر بشه. در واقع، تشویق کردن نوعی آگاهی دادنه. با تشویق کردن به بچه‌هامون آگاهی می‌دیم که «این کار خوبه » یعنی آگاهی می‌دیم که چه کاری خوبه تا اون‌ها اون کار رو بیشتر انجام بدن. یکی از ساده‌ترین و عام‌ترین شیوه‌ها یا روش‌های تشویق،  تکنیک‌های تشویق کردن، توجه مثبته.

 تکنیک توجه مثبت

تکنیک توجه مثبت یعنی توجه با لبخند. در واقع، با توجه کردن، فرزندرو متوجه موضوع تشویق (کار موردنظر، مثلاً درس خوندن) می‌کنیم و با لبخند زدن، به او این آگاهی را می‌دیم که این کار (خوبه) مثلاً اگه بخوایم یک اتومبیل به سمت جلو حرکت کنه باید گاز بدیم، در تشویق کردن هم موضوع به همین سادگیه. وقتی به کاری توجه مثبت می‌کنیم، اون کار بیشتر و سریع‌تر انجام می‌شه، درست مثل اتومبیلی که گاز می‌خوره و در مسیر موردنظر سریع‌تر جلو می‌ره.

توجه مثبت یا توجه با لبخند (روی خوش) مثل گاز دادن در رانندگیه. تکنیک توجه مثبت همیشه کافی نیست چون گاهی بچه‌ها به خوبی متوجه لبخند و روی خوش ما نمی‌شن. برای بهتر شدن کیفیت کار، می‌تونین از تکنیک بیان خوشحالی استفاده کنین: این طوری:

پدر: پسرم، این کار تو منو خوشحال کرد.

در واقع بیان خوشحالی پدر باعث تشویق فرزندش می‌شه و بهتر بهش نشون می‌ده که پدر از این کار پسرش خوشحاله. اما موضوع به همین سادگی نیست. چطور؟ چون با این توضیح، این سؤال پیش می‌آد که آیا هرچه بیشتر گاز بدیم، اتومبیل بیشتر جلو می‌ره؟ آیا توجه مثبت بیشتر و بیشتر، با خوشحالی و روی خوش بیشتر و بیشتر، یعنی درس خوندن بیشتر و بیشتر؟! در اینجا دو نکته وجود داره. به نمایش بعد دقت کنین:

بچه: بابا نمره بیست گرفتم.

بابا: وای خدای من، تو نمره بیست گرفتی، آفرین.

پدر بچه را به هوا می‌اندازد با هیجان و احساس خیلی زیاد.

بچه می‌ترسد.

نکته اول تشویق زیاد مثل گاز دادن زیاد تو رانندگیه. اگر خیلی گاز بدیم، ممکنه تصادف کنیم. ممکنه به خاطر تشویق زیاد، از درس خوندن زده بشه. اگر فرزندمون رو خیلی به موضوعی تشویق کنیم، تصادف می‌کنه. البته تصادف که نه، در واقع از درس زده می‌شه. اگه خیلی گاز بدیم، به کنکور نرسیده، موتورش می‌سوزه.

پس همونطور که در رانندگی، گاز دادن هنر نیس، توجه کردن مثبت و با احساس زیاد در تشویق فرزندمون هم هنر نیس.

و اما نکته دوم:

بچه رو به پدر: بابا نمره خوب گرفتم.

بابا در حال خواندن روزنامه: آفرین.

بچه: بیست شدم.

پدر: آفرین.

بچه: بابا نمره خیلی خوبیه.

پدر دست به زیر مبل برده یک جایزه بزرگ و گران بیرون می‌آورد و به بچه می‌دهد.

گران بود، اما تشویق خوبی نبود. چرا؟ چون به بچه آگاهی نداد که «این کار (درس خواندن) خوب است.» در اینجا اشاره مستقیمی به این که درس خوندن خوبه و داره تشویق می‌شه، نشد. شاید برخی معتقد باشن که «آفرین گفتن» به خودی خود این آگاهی رو به بچه‌ها می‌ده. اما ما معتقدیم مسافر کوچولوها با این روش متوجه این منظور نمی‌شن. اونها باید واضحاً بفهمن که به چه کاری تشویق شدن.

خوب، حالا می‌خواهیم اتومبیل رو به طرف داخل کوچه برونیم. حرکت ،گاز می‌دیم. درسته. گاز دادن کافی نیس. اتومبیل وقتی داخل کوچه می‌شه که فرمونش رو بچرخونیم. فرمون دادن برای رانندگی خیلی مهمه. فرمون دادن به اتومبیل مثل آگاهی دادن به فرزنده. مثل حرف زدن با اونه. تکنیکی که الان توضیحش رو می‌خونیم تشویق توصیفیه. تکنیک تشویق توصیفی کار گاز و فرمون رو با هم انجام می‌ده. بچه مشغول درس خواندن است.

پدر: بالای سر بچه: می‌بینم داری درس می‌خونی، اول غذات رو خوردی، بعد درس‌هات رو می‌خونی، بعد هم می‌ری بازی، آفرین پسرم.

پدر به بچه‌‌ش توجه مثبت کرد، یعنی با روی خوش صحبت کرد، البته کار خوب موردنظرش رو هم برای پسرش توصیف کرد. این پدر در اینجا می‌خواست وقتی فرزندش از مدرسه رسید، اول غذاش رو بخوره، بعد مشق‌هاش رو بنویسه و بعد بره بازی کنه. اون پدر، این رفتار را توصیف کرد. پس حتماً می‌خواسته این رفتار در فرزندش بیشتر بشه. اما اگه می‌خواست بیشتر درس خوندن رو تشویق کنه، باید بیشتر درس خوندن رو توصیف می‌کرد. یعنی کافی بود بگه: می‌بینم داری درس می‌خونی، آفرین پسرم.

دقت کنین بچه همون رفتاری رو که تشویق کردین بیشتر انجام می‌ده. اون پدر، این کار رو تشویق کرد اول غذا خوردن، بعد درس خوندن، بعد بازی کردن. او اینو توصیف کرد، نه بیشتر درس خوندن رو.

این بچه رو تشویق توصیفی کنین. داره اتاقش رو مرتب می‌کنه.

پدر: آفرین، این چیه، اینو ندیدی؟ این کتابی که اینجا افتاده رو می‌گم.

درست بود؟ نه. او به چیزهای منفی توجه کرد و اون‌ها رو توصیف کرد. انگار پشت فرمون نشسته، گاز می‌ده و فرمون رو گرفته سمت دیوار. معلومه تصادف می‌کنه. درستش اینه: توجه کردن با روی خوش و توصیف کردن کاری که می‌خواهید بیشتر بشه. این پدر توجه کرد اما متأسفانه به کاری که نمی‌خواست بیشتر بشه توجه کرد، نه کاری که می‌خواست بیشتر بشه. نتیجه چی می‌شه، چه بخواهیم و چه نخواهیم مغز بچه به سمت کاری سوق داده می‌شه که توصیفش رو می‌کنیم.

حالا به دو نمونه خوب دقت کنین:

پدر با لبخند: می‌بینم که وسایلت رو جمع کردی، کتاب‌ها رو داخل کمد گذاشتی، لباسهات رو مرتب تو جالباسی چیدی، کف اتاق تمیز تمیزه، (به سمت آن کتاب می‌رود و بدون حرفی آن را برمی‌دارد و سر جایش می‌گذارد.)

 یک تجربه

قبلاً وقتی پسرم آماده رفتن به مدرسه می‌شد، بهش می‌گفتم «به خودت نگاه کن، موهات بهم ریخته است، هنوز کفش‌هات رو نپوشیدی. عجله کن وگرنه مدرسه‌ات دیر می‌شه.» اما این بار سعی کردم از روش جدیدی که یاد گرفتم استفاده کنم، بهش گفتم: «تقریباً لباس‌هات رو پوشیدی، بلوز تمیز، شلواری که به بلوزت می‌آد، و جوراب تمیز و ... انگار فقط مونده شونه کردن موهات و پوشیدن کفش‌ها، اون وقت برای رفتن به مدرسه آماده‌ای.» و یک نمونه که ترکیبیه از تشویق توصیفی و بیان خوشحالی:

پدر: پسرم، وقتی می‌بینم اول مشقات رو نوشتی و بعدش داری می‌ری بازی، خیلی خوشحال می‌شم. خوب، حالا بگین، اگه کار بدی انجام شد چه کنیم؟ تنبیه کنیم؟ نه، به نظر میاد بهتره از تنبیه پیشگیری کنیم.

 تاکتیک پیشگیری از تنبیه

 

پیشگیری از تنبیه یعنی کاری کنیم که لزومی به تنبیه نشه. کار به جای باریک و ناراحتی نکشه.

بذارین باز هم از مثال رانندگی با اتومبیل استفاده کنیم.

اگه می‌خواهیم ماشین به مسیری نره، باید ترمز کنیم. یعنی محکم جلوش وایسیم تا حرکت نکنه. این میشه تنبیه کردن. اگه می‌خوایم از تنبیه پیشگیری کنیم کافیه به کار نادرست اون توجه نکنیم. در واقع، بهترین شیوه پیشگیری از تنبیه، توجه نکردنه. تکنیک بی‌توجهی ساده و یک تکنیک ساده و کاربردیه و خیلی وقت‌ها مؤثره. چطوری اجرا می‌شه؟ کافیه به کار نادرستی که می‌کنه توجه نکنیم. مهم ندونیم. همین. حتماً می‌گین این کافی نیست. حق دارین، گاهی لازمه فعال‌تر عمل کنیم. تکنیک بی‌توجهی فعال اینطوریه که در حین بی‌توجهی به کاری که نمی‌پسندیم، به کاری که می‌خواهیم انجام بده، توجه کنیم و بهش آگاهی بدیم. پسر روی مبل می‌پرد.

پدر با عصبانیت: رو مبل نپر، می‌گم نپر، دهه، حرف حالیت نمی‌شه.

از پشت صحنه: می‌خواهی تنبیه کنی یا پیشگیری از تنبیه؟

پدر: پیشگیری.

از پشت صحنه: اگه می‌خوای پیشگیری کنی از تنبیه کردن پسرت، به پریدن اون روی مبل توجه نکن، کاری که می‌خوای بکنه رو بگو.

پدر: آهان درسنه. (رو به پسر:) پسرم، مبل جای نشستنه می‌خوای بپری برو توی حیاط.

اینجا، پدر قصد نداشت پسرش رو تنبیه کنه. می‌خواست کاری کنه که کار به تنبیه نکشه. چطور پیشگیری از تنبیه کرد؟ به پریدن روی مبل، یعنی خطای پسرش بی‌توجهی کرد و در کنار بی‌توجهی به رفتار نادرست پسرش، به اون، خیلی ساده، آگاهی داد که «مبل جای پریدن نیس» و «می‌تونه بره توی حیاط بازی کنه» به این می‌گیم بی‌توجهی فعال با آگاهی ساده.

ممکنه فکر کنین که بچه اینو می‌دونه، اما درستش اینه که پدر باز هم واضح و روشن بگه که مبل جای پریدن نیس. ممکنه الان حواسش نباشه، یا تو ذهنش نباشه. خودمون هم همینطوریم، مگه نه؟

نمونه‌ای از بی‌توجهی فعال: ابتدا رفتار نادرست را می‌آوریم:

- بچه رو به مادر و در حالی که ترسیده است: نزدیک بود دفتر مشقم یادم بره.

مادر با عصبانیت: هیچ وقت حواست رو جمع نمی‌کنی بدو سرویست رفت.

- بچه در حال رفتن به مدرسه است. مادر روی مبل نشسته است. بچه برگشته و دفتر مشق خودش را برمی‌دارد. بچه رو به مادر و در حالی که ترسیده است: نزدیک بود دفتر مشقم یادم بره.

مادر با لبخند: خیلی به موقع یادت افتاد.

دقت کردین؟ متوجه شدین مادر توی نمایش دوم چطور تکنیک بی‌توجهی فعال با تشویق توصیفی رو اجرا کرد؟ به کار ناپسند اون، یعنی دیر آماده شدن، بی‌توجهی کرد و همزمان به کار پسندیده‌ای که انجام داده بود، یعنی به موقع به خاطر آوردن، توجه مثبت کرد.

روش دوم، یعنی بی‌توجهی فعال مناسب‌تره چون با یک تشویق همزمان همراهه.

بی‌توجهی فعال رو می‌شه با قاطعیت بیشتر هم به کار برد. به این نوع از تکنیک بی‌توجهی فعال، می‌گیم بی‌توجهی فعال با قاطعیت یا تکنیک سوزن گیر کرده. وقتی بچه با کار ناپسندش ممکنه اعصابمون رو بهم بریزه یا روی تصمیم‌مون تأثیر بذاره می‌تونیم از این تکنیک استفاده کنیم. چطوری؟ اینطوری که انگار سر حرف خودش، یعنی یک جمله مثلاً در این نمایش وقت خوابه، سوزن مغزش، مثل سوزن یک گرامافون، گیر کرده باشه. به قاطعیتی که این تاکتیک به لحن مادر می‌ده، بدون این که کار به تنبیه بکشه، دقت کنین:

مادر: پاشو مامان جون، وقت خوابه، ساعت نه شده.

بچه: مامان، من خوابم نمی‌آد. می‌خوام سریال ببینم.

مادر: پاشو، نمی‌شه سریال ببینی.

بچه: چرا مامان؟

مادر: خوب نیست.

بچه: چرا خوب نیست؟

مادر: این سریال‌ها خوب نیست.

بچه: چرا بابا می‌بینه؟

مادر: بابا بزرگه.

بچه: منم غذا خوردم. بزرگ شدم.

مادر: نه، نمی‌شه، تو باید بخوابی، تو هنوز بچه‌ای، بزرگا می‌تونن دیر بخوابن.

بچه: چرا بزرگا می‌تونن بیدار باشن؟ من هم می‌خوام بیدار باشم.

مادر با عصبانیت: نمی‌شه، اه. بخواب دیگه، کشتی منو (و بر سر فرزندش داد می‌زند).

ببخشید، اشتباه شد، این شکل نادرستش بود. تو نمایش قبل، سوزن مادر گیر نکرد، توی دردسر افتاد. اگه سوزنش گیر کرده بود، اینطوری عمل می‌کرد:

مادر: پاشو مامان جون، وقت خوابه، ساعت نه شده.

بچه: مامان، من خوابم نمی‌آد. می‌خوام سریال ببینم.

مادر: پاشو، نمی‌شه سریال ببینی.

بچه: چرا مامان؟

مادر: وقت خوابه.

بچه: چرا؟

مادر: وقت خوابه.

بچه: چرا بابا می‌بینه؟

مادر: وقت خوابه.

بچه: تو مامان بدی هستی؟

مادر: وقت خوابه؟ در مورد این که مامان بدی هستم یا نه فردا صحبت می‌کنیم، الان وقت خوابه.

در نمایش دوم، مادر به رفتار نامطلوب بچه‌اش کاملاً و قاطعانه بی‌توجهی کرد. نه خودش رو ناراحت کرد، نه فرزندش رو. دقت کردین. بی‌توجهی کامل. قاطعانه. انگار بچه با دیوار صحبت می‌کنه. جالب‌تر این که بی‌توجهی با آگاهی دادن بود. فقط یک کلمه: «وقت خوابه.» وقتی بشه پیشگیری از تنبیه کرد، چرا تنبیه کنیم؟ البته حق با شما است، تنبیه به وقتش لازمه پس تاکتیک تنبیه رو هم براتون می‌آریم.......

 



نظرات ارسال شده
م.م
پنجشنبه 16 شهریور 1391


شدیدا خدا قوت


0
0

ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :