به دخت

 




زنان حمایت‌کننده از نهضت عاشورا که در کربلا حضور نداشته‌اند

1- طوعه

بانویی، باایمان اهل بیت که در لحظات تنهایی و سرگردانی مسلم بن عقیل در کوچه‌های کوفه، به او آب داد و به خانه برد و پذیرایی کرد. شب، بلال پسر آن زن به خانه آمد و به وجود مسلم در آن خانه پی برد و صبح به نیروهای ابن زیاد خبر داد. سید بن طاووس در اللهوف می‌نویسد: حضرت مسلم ( علیه السلام) تنها و غریب از مسجد بیرون آمد و در کوچه‌های کوفه حیران و سرگردان می‌گشت تا این که نزدیک در خانه زنی که نامش طوعه بود رسید، از او آب خواست، طوعه نیز برای او آبی آورد تا بیاشامد، مسلم بعد از نوشیدن آب از او تقاضا نمود که مرا «در خانه خود پناه ده» طوعه نیز قبول کرده و مسلم را در خانه خویش پناه داد، پسر طوعه که از بودن مسلم در خانه‌شان آگاه شده بود، نزد ابن زیاد رفته و گزارش داد.

 

  1-    دشمن بعد از کشته شدن عمرو، سرش را از بدن جدا کرده و به طرف سپاه امام پرتاب می‌کند. مادرش آن را برمی‌دارد و به سوی دشمن می‌افکند، یعنی آنچه که ما در راه دوست داده‌ایم پس نمی‌گیریم. سپس با پرتاب سر، مردی از دشمن را به قتل می‌رساند. 

 

 

 2-این شیرزن کربلا عمود خیمه را به دست می‌گیرد و به دشمن حمله‌ور می‌شود و شروع به نبرد می‌کند و تعدادی را به هلاکت می‌رساند، که امام وی را به خیمه برمی‌گرداند و برایش دعا می کند.

 

زنانی که در بین راه مدینه تا کربلا به کاروان امام حسین (علیه السلام) پیوستند:


اُمّ وَهَب، همسر عبدالله بن عُمیر کلبی

به گفته طبری، عبدالله بن عمیر از بنی علیم که به کوفه آمده بود و نزدیک چاه جعده در محله همدان خانه‌ای داشت. زن وی نیز که از تیرۀ نمر بن قاسط بود به نام اُم وهب دختر عبد، با وی بود. عبدالله جماعت سپاه را دیده در نُخَیله اجتماع نموده‌اند که به سوی حسین روانه شوند. از کارشان پرسید. گفتند که آنها سوی حسین پسر فاطمه دختر پیغمبر روانه شوند. گفت: به خدا به پیکار مشرکان علاقه داشتم و امیدوارم ثواب پیکار با آنان که به جنگ پسر دختر پیغمبرشان می‌روند نزد خدا بیشتر از ثواب پیکار با مشرکان باشد. عبدالله نزد زن خویش رفت و آنچه را شنیده بود با وی بگفت و قصد خویش را با او در میان نهاد. زن گفت: کار ثواب کنی، خدا تو را به بهترین راه هدایت برساند. برو، مرا نیز به همراه خویش ببر. پس شبانه به یاران حسین (علیه السلام ) در کربلا پیوستند. روز عاشورا، وقتی شوهرش عبدالله بن عمیر به میدان رفت او نیز چوبی به دست گرفت و به میدان شتافت، ولی امام حسین (علیه السلام) مانع او شد و فرمود: زنان موظف به جهاد نیستند اما پس از شهادت شوهرش به بالین او رفت و صورت او را پاک کرد و می‌گفت: بهشت بر تو مبارک باد! از خدا درخواست می‌کنم که مرا همراه تو قرار دهد که شمر، غلامش رستم را سراغ او فرستاد. آن غلام با عمود سر او را شکافت و او را شهید کرد.

 

اُمّ خَلَف، همسر مسلم بن عوسجه

همسر مسلم بن عوسجه از زنان برجسته شیعه که در کربلا از یاران حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) بود. پس از شهادت مسلم بن عوسجه، پسرش خلف آمادۀ جنگ شد امام حسین (علیه السلام) از او خواست که به سرپرستی مادرش بپردازد. ولی مادرش او را تشویق به جنگ کرد و گفت: «جز به یاری پسر پیغمبر از تو راضی نخواهم شد.» خلف پس از نبردی دلیرانه به شهادت رسید. پس از شهادتش، سر او را به طرف مادرش پرتاب کردند. او هم سر را برداشته بوسید و گریست. ماجرایی نظیر این دربارۀ «اُم وهب و پسرش» وهب بن عبدالله کلبی نقل شده است.

 

رویحه، همسر هانی بن عروه مرادی

رویحه با ورود مسلم بن عقیل در منزل خود از وی پذیرایی کرد. با شهادت مسلم بن عقیل و همسرش هانی بن عروه به اتفاق فرزندش یحیی در کوفه مخفی شد و با اطلاع ورود امام حسین (علیه السلام) به کربلا، نزد حضرت شتافتند و همراه حضرت بودند. محلاتی می‌نویسد: رویحه، زوجه هانی بن عروه شهید کوفه بود.

پسرش یحیی بن هانی بن عروه نیز در زمین کربلا شهید شد. این زن دختر عمر بن حجاج است که در کربلا در لشکر عمر سعد بود به موکلین آب فرات می‌گفت: امام خود را از دست ندهید و در قتل حسین شتاب کنید که او از دین خارج شده و شکی و ریبی در عقیدۀ شما راه پیدا نکند. ولی این دختر او در ولا و محبت به اهل بیت همانند شوهرش هانی بود. مقتل ابی مخنف رسیدن خبر شهادت مسلم و هانی به امام حسین (علیه السلام) را در منزل ثعلبیه می‌داند. لذا رویحه و فرزندش یحیی بن هانی بن عروه مرادی احتمالاً بعد از منزل ثعلبیه به امام حسین (علیه السلام) ملحق شده‌اند.

 

 




ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :