به دخت

 




بعضی از کرامات آن بانو

1. حل مشکل آیت اللّه العظمی نجفی مرعشی رحمه الله :

مرحوم آیت اللّه العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی می گوید: روزی بر اثر مشکلات فراوان زندگی، از جمله اینکه می خواستم دخترم را شوهر دهم ولی مال و ثروتی نداشتم تا برای او جهیزیه تهیه کنم، با ناراحتی به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام رفتم و با عتاب و خطاب، در حالی که اشکهایم سرازیر بود گفتم: ای سیده و مولای من! چرا نسبت به امر زندگی من اهمیت نمی دهید؟ من چگونه با این دست خالی دخترم را شوهر دهم؟ سپس با دلی شکسته به خانه برگشتم، حالت خواب مرا فرا گرفت، در همان حال شنیدم که در می زنند؛

رفتم و در را باز کردم؛ شخصی را دیدم که در پشت در ایستاده و وقتی مرا دید گفت: «سیده تو را می طلبد»، با شتاب به حرم رفتم، وقتی که وارد صحن شریف آن حضرت شدم، چند کنیز را دیدم که به تمیز کردن ایوان طلا اشتغال داشتند، از سبب آن پرسیدم، گفتند: اکنون س یده می آید، پس از اندکی، حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام آمد در حالی که در شکل و شمایل، مانند مادرم فاطمه زهرا علیهاالسلام بود (چون جده ام زهرا را سه بار قبل از آن در خواب دیده بودم) نزد عمه ام حضرت معصومه علیهاالسلام رفتم و دستش را بوسیدم؛ به من فرمود: «ای شهاب! کی ما در فکر تو نبوده ایم که ما را مورد عتاب قرار داده و از دست ما شاکی هستی؟ تو از زمانی که به قم آمدی زیر نظر ما و مورد عنایت ما بوده ای.»

وقتی که از خواب بیدار شدم، فهمیدم که نسبت به حضرت معصومه علیهاالسلام اسائه ادب کرده ام، همان دم برای عذرخواهی به حرم شریفش رفتم و از آن پس، حاجتم برآورده شد و در کارم  گشایشی صورت گرفت و مشکل من حل و زندگی ام آسان گردید.

 

2. هلاکت مزدور گستاخ

در عصر رضاخان و کشف حجاب، روزی رئیس شهربانی قم که مردی گستاخ وبدزبان بود، به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام وارد می شود و در همان جا به زنان باحجاب حمله می کند تا چادر را از سرشان بگیرد؛ آه و ناله زنان بلند می شود. در همین وقت غیرت آیت اللّه نجفی که این صحنه را می بیند به جوش می آید و به نزد رئیس شهربانی رفته، سیلی محکمی به صورت او می زند. او که از این سیلی سخت یکّه خورده بود، آیت اللّه مرعشی را تهدید به قتل می کند ولی روز بعد که در بازار قم در حال حرکت بوده، قسمتی از ساختمان سقف بازار بر سر او خراب شده، و او در همان دم به هلاکت می رسد و می میرد.

 

 

3. رفع خطر سیل

کسانی که به وضع جغرافیایی شهر قم آگاهی دارند می دانند که در وسط شهر قم رودخانه بزرگی قرار گرفته که پیش تر مسیر آب باران دهها فرسخ از زمینهای قبل از رودخانه، از پایین زاینده رود اصفهان گرفته تا قم، از طریق همین رودخانه به دریاچه قم می ریخت. در این صورت ناگفته پیداست که هنگام بارشهای شدید پی درپی، سیلهای خطرناکی در این رودخانه به جریان می افتاد و گاهی باعث خرابیهایی می شد. در یکی از این موارد نقل شده، که سیل بسیار عظیمی آمد که اهل قم را فوق العاده ترسانده و هر لحظه انتظار می رفت که خطر سیل، ساختمانها را ویران کند...


در این بحران شدید، مشاهده شد که دستی نمایان شد و به سیل اشاره کرده، و آن سیل به سوی دیگر رفته و رفع خطر شد، از این رو شیخ زکی باغبان در شرفنامه معروف خود می گوید:

 

روزی که سیل سیمره از رود «ناربار»  آمد به شهر قم زقضایای کردگار 

دانی که کرد رفع بلا از این دیار؟  معصومه بود دختر موسی سرفراز 

 




ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :