به دخت

 




سلام بانو

کاروانی در راه است ...

کاروان نور، کاروان عشق، بهار.

کاروانی که با خود خورشید را می آورد.

برخیزید!

دل های مشتاق، چشم های عاشق!

ای تمام آینه ها، پرنده ها، درختان، دشت ها و بیابان ها، سنگ و سنگریزه ها! ای کویر!

به پیشواز بروید.

زیر قدم هایش، گل بریزید!

مسیر عبورش را گل آذین کنید.

دست بیافشانید، پنجره روحتان را باز کنید، تا خدا را عاشقانه به تماشا بنشینید.

دروازه چشم ها را بگشایید و صاحب خانه را بنگرید.

پرده جان هایتان را بیافکنید تا هوای عشق در تار و پود وجودتان بوزد.

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید  که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید!

بوی خوش بهشت! بوی دلنواز ایمان! بوی روح بخش بانوی کرامت.

می آید، حقیقت وعده داده شده.

قُمْ، ای خاک مقدّس! چه سعادتی!

رستگاری از این بالاتر که هر روز، آفتاب از آسمانت طلوع کند!

هر روز آسمان سر به خاکت بگذارد!

هر روز، میزبان هزارها هزار فرشته مقرّب باشی!

که هر صبح، با نور دعای فاطمه علیهاالسلام بیدار شوی!

قُمْ،

ای سرزمین آسمانی!

به پیشواز نور برو! با تمام دلت از خورشید استقبال کن، که از این پس تو نیز کعبه دل ها خواهی شد؛ پناهگاه امن جان های بی تاب

خانه امید دلشکستگان نامید

دارالاجابه ناله های جانسوز

مهبط همیشه فرشتگان

و دارالشّفای عرشیان و خاکیان.

از این پس، حضور هیچ ابلیسی وجودت را نخواهد آزرد!

فاطمه علیهاالسلام می آید و تاج عزّت بر سرت می نهد.

معصومه می آید، خاکت بوی آسمان می گیرد.

کریمه اهل بیت می آید و خدا، به یُمنِ مقدمش یک در از بهشت به رویت می گشاید. صدای کاروان نزدیک و نزدیک تر می شود.

السلام علیک یا فاطمة اشفعی لنا فی الجنة

سلام بانو!

خوش آمدید!

 




ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :