به دخت

 




ازدواج دختران

ازدواج دختران هر پسر و دختری که به سن بلوغ و رشد می رسد، بزرگ ترین آرزویش این است که ازدواج کند تا با تشکیل زندگی مشترک زناشویی، استقلال و آزادی بیشتری به دست آورد، یار و مونس مهربان و محرم رازی داشته باشد.
پیمان مقدس زناشویی رشته ای است آسمانی که دل ها را به هم پیوند می زند. دلهای پریشان را آرامش می دهد و افکار پراکنده را به یک هدف متوجه می سازد.
قرآن می فرماید:( وَ انَکِحُو االَایمی مِنکُم ُو الصالِحینَ مِن عبادِکُم و إمائِکمُ؛

بردگان و دختران جوان بی همسری را که صلاحیت دارند، به همسری در آورید و برای آنان تشکیل خانواده دهید.
این دستور برای همه پسران و دختران است. واژه ی « صلاحیت» در آیه، یک مفهوم کلی و گسترده ای دارد که هر گونه صلاحیت، لیاقت، توانایی فکری، فرهنگی، اخلاقی و بالاخره صلاحیت جسمی و بدنی را نیز در بر می گیرد. بنابراین، برای برقراری ازدواج و تشکیل خانواده آن طوری که از قرآن کریم استفاده میشود لیاقت، صلاحیت و سلامت پسر و دختر باید به طور دقیق مورد توجه اولیا قرار گیرد و در صورت عدم چنین صلاحیت و آمادگی، در صدد چاره اندیشی دیگری برآیند.
پیامبر(صل الله علیه و آله) فرمودند:«اِذا جائِکُم مَن تَََرضَون خَلقُه َو دِینَهُ فَزَوِجُّوهُ »
هرگاه کسی به خواستگاری دختر شما آمد که اخلاق و دینداری او مطلوب بود و برای شما جلب رضایت و آرامش می کرد، دختر خود را به همسری او درآورید.
مردی به حضور امام مجتبی (علیه السّلام) آمد و در مورد انتخاب همسر آینده دخترش راهنمایی خواست، حضرت (علیه السّلام) فرمودند:
« زَوَجها مِن رَجُلٍ تَقیٍ اَِن اَحَبَّها اَکرَمَهَا وَ اَِن اََبغَضَها لََم یَظلَِمها ؛
برای همسر آینده ی دخترت جوانی با ایمان انتخاب کن که اگر دخترت را دوست بدارد احترامش خواهد نمود و اگر از او خوش دل نباشد به او ستم نخواهد کرد».
والدین ضمن این که وظیفه دارند دختر خود را در مسئله انتخاب همسر آینده یاری دهند، نباید به جای آنها تصمیم بگیرند و خواستگاری را بدون مشورت دختر خود رد یا قبول نمایند؛ زیرا چنین برخوردی در روح و روان آنها تأثیر منفی می گذارد.
شخصی به عنوان خواستگار به منزل امام حسن (علیه السّلام) آمد، حضرت (علیه السّلام) فرمودند: « إِنّا قومٌ لا نُزَوِّج ُنِساءَنا حَتّی نَستاَ مِرَهُنَّ؛
ما قومی هستیم که دختران خود را بدون نظر خواهی و مشورت با خودشان شوهر نمی دهیم».
دختری می گفت: «هر بار که خواستگاری برایم می آمد پدرم می گفت: «حالا زود است، دخترم کوچک است، دخترم درس می خواند و...» تا این که سنّی از من گذشت و زیبایی و طراوتم کم شد. دیگر کمتر کسی بود که به خواستگاری ام بیاید.
پس از گذشت مدت زمانی، خواستگاری برایم آمد نظر من مثبت بود، اما به راحتی خانواده ام بدون مشورت با من پاسخ منفی دادند».
والدین نباید کاری کنند که دخترشان بر شوهرش سلطه پیدا کند، آنان همواره باید ناظر ضعفهای دختر خود باشند و به گونه ای به او تذکر دهند.
والدین پس از ازدواج دختر باید در حد متعادل با دختر خود ارتباط داشته باشند. نه آن چنان زیاد که داماد به تنگ آید و نه آن چنان دختر خود را فراموش کنند که برای داماد و خانواده او سؤال ایجاد شود.
والدین دختر باید چنان با دختر و داماد خود رفتار کنند که آنان به زندگی دلگرم شوند.



نظرات ارسال شده
شهلا زارع
جمعه 17 آبان 1392


واي كه چقدر خوشحالم پسر دارمو عروس دار ميشم


1
0

ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :